شروع مصاحبه
جیسون میگوید: برای تبدیلشدن به یک معاملهگر موفق شما باید توصیههای یک معاملهگر موفق را دنبال کنید و با معاملهگری خود به مانند یک تجارت رفتار کنید. جیسون اخیراً 250 هزار دالر را به 940 هزار دالر ظرف تبدیل کرده است. اولین نصیحت او بهعنوان یک مدرس این Trading Varengold مدت سه ماه در مسابقه است که از چت رومها، انجمنهای اینترنتی و شبکههای اجتماعی دوری کنید تا بهاین ترتیب آنها اطمینان داشته. باشند که روی طرز فکرشان یا یک دیدگاه جدید نسبت به بازار و به خودشان متمرکز هستند.
جیسون در مصاحبه توضیح میدهد که چرا زمانی که شما یک سیستم معاملاتی سودآور دارید، تمام موفقیت شما وابسته به توانایی شما در استفاده از آن سیستم در معاملههایتان بهصورت روزانه دارد و به همین دلیل است که او تمرکز زیادی بر مسائل روانشناسی دارد. با اینکه او به اقتصاد و سیاست علاقهمند است، رویکرد او به معاملهگری کاملاً مبتنی بر تکنیکال است و توضیح میدهد که چرا یک معاملهگر حقیقی که بهصورت انفرادی کار میکند .امکان ندارد بتواند تصمیمات سنجیدهای بر اساس تحلیل فاندامنتال بگیرد.
r FX مصاحبهگر: مجله
میتوانید مقداری از داستان خودتان را برایمان تعریف کنید؟ چگونه به معاملهگری علاقهمند شدید؟ چه زمانی مشغول انجام این کار هستید؟ تجربیات شما در معاملهگری چیست؟
من با مدیریت سرمایهگذاریهای خودم شروع کردم. شروع به کنار گذاشتن مقداری پول کردم و در ابتدای راه جمعکردن اندوختهام بودم و میخواستم خودم آن را مدیریت کنم. من باور داشتم که هیچکسی بیشتر از خودم به .پول من اهمیت نمیدهد و نمیخواستم آن را به کسی بدهم تا آن را در صندوق سرمایهگذاری مشترک قرار دهد.
میخواستم خودم بررسی را انجام دهم و این موضوع بهسرعت تبدیل به این شد که: ”من میتوانم از مقداری از پول زیادی از options کردم. در معاملات options این پول برای معاملهگری استفاده کنم.“ و شروع به معامله دست دادم اما باور داشتم که میتوانم راه انجام این کار را پیدا کنم. بنابراین به مطالعه کردن ادامه دادم، کتابهای مختلف میخریدم، به سمینارها میرفتم و سپس به فکر معامله کردن در بازار سهام افتادم اما بازار سهام نزولی به سهام و از سهام به options شده بود و من تصمیم گرفتم قراردادهای آتی را در نظر بگیرم. بنابراین از .قراردادهای آتی روی آوردم و میزان موفقیتم بسیار اندک بود.
بعد از چندین سال تمرین و آزمونوخطا به این نتیجه رسیدم که کاری که درواقع داشتم انجام میدادم پریدن از یک سیستم معاملاتی به سیستم دیگر و از بازاری به بازار دیگری بود و روی معضل اصلی که روانشناسی بود .تمرکز نمیکردم هر فردی باید روانشناسی بازار و روانشناسی فردی خود را بشناسد تا بتواند مثمر ثمر واقع شود. اهمیتی ندارد که سیستم معاملاتی سودآور هست یا خیر، اگر نظم استفاده از آن سیستم را بهصورت روزانه تحت یک سری شرایط و قوانین که وضع کردهاید نداشته باشید، موفق نخواهید شد.هرچه بیشتر مطالعه کردم و کتاب خواندم و با معامله .گران موفق صحبت کردم، این چیزی است که آنها میگفتند.
ریچارد دنیس این موضوع را به بهترین نحو بیان کرده است: ”هرکسی میتواند یک سیستم معاملاتی با دقت 20 درصد ایجاد کند. سؤال اینجاست که آیا آنها میتوانند بهصورت منظم آن را دنبال کنند یا خیر.“ سپس شروع کردم بهسختی روی روانشناسی خودم، منظم بودن و وضع کردن قوانین کارکردم. با دنبال کردن آن قوانین رشد کردم و حالا بهجای ضرر دهی مداوم، بهصورت مداوم سودآور هستم که این هدف نهایی یک معاملهگر هست.
به رتبه چهارم رسیدید. اول اینکه چرا تصمیم گرفتید در این Trading Varengold شما اخیراً در مسابقه … مسابقه شرکت کنید؟ خیلی از مدرسها توصیه و نصیحت میکنند ولی وقت عمل که میرسد.
به خاطر نوع کارم به افراد زیادی برمیخورم که از من میپرسند: ”سوابق عملکردی خودت را به من نشان بده.“ بنابراین برای مدت زیادی میگفتم ”این چیزی است که سیستم معاملاتی ما انجام میدهد، این کاری است که ما در انجمن انجام میدهیم“ و بازخوردی که میگرفتم این بود:
”چگونه مطمئن شوم که این ارقام واقعی هستند؟“ یا ”اجازه بدهید صورتحساب شخصیتان را ببینم.“ اما من سوابق معاملهگری شخصی خودم را نمیدهم، آنها کاملاً خصوصی هستند و اگر هم این سوابق را نشان بدهم آنها میگویند: ”چگونه میتوانم درست بودن اینها را تأیید اعتبار کنم؟ یا ”شما دارید ضررهایتان را پنهان میکنید، راهی وجود ندارد که بتوانید این نتایج را به دست بیاورید.“ بنابراین زمانی که مسابقه معرفی شد من فکر کردم: ”این فرصت من هست که بتوانم مدرکی از “.
کاری که انجام میدهم و کاری که روش معاملاتی که من تدریس میکنم انجام میدهد، مهیا کنم.
این مسابقه در طول یک مدت معلوم انجام میشود و توسط شخص ثالث کنترل میشود و آنها نتایج را ثبت میکنند. بنابراین به مدت ۳ ماه در این مسابقه به معامله کردن پرداختم. من از یک سیستم معاملاتی سووینگ تریدینگ بلندمدت که خودم ساخته بودم استفاده کردم. و این کاری است که الآن من انجام میدهم. من حدود 20 تا 50 معامله در هرماه انجام میدهم.
این سیستم با مدل تعیین حجم پوزیشنی که من در مسابقه از آن استفاده کردم مقداری کمتر از ۳۲۲ درصد بازدهی را در مدت ۳ ماه کسب کرد. بالاترین رقمی که در آن مسابقه معاملهگری کسب شد حدود ۳۲۰ درصد بازدهی در ۳ ماه بود، مقداری بیشتر از ۰۲۲ درصد در هرماه. آیا میتوان از یک معاملهگر تازهکار این بازدهی را انتظار داشت؟
قطعاً نه. من با ریسک زیاد معامله میکردم. من برای مدت بسیار زیادی است که این کار را انجام میدهم و ما بر روی سودآوری هدفگذاری میکنیم. این هدف نهایی من برای افرادی است که به .آنها آموزش میدهم یا با آنها کار میکنم.
و سپس سهام و قراردادهای آتی شروع کردید و پس از آزمونوخطاهای بسیار درنهایت نظم optionsگفتید با و روانشناسی درست را پیدا کردید. چگونه به آن مرحله رسیدید؟ چگونه روش معاملاتی خودتان را پیدا کردید؟ آیا اینیک مسئله تجربی هست؟
کاری که کردم این بود که کسی را که موفق بود پیدا کردم، کسی که میگفت: ”این روشی است که این کار باید از آن انجام شود. اینطور تبدیل به یک معاملهگر حرفهای میشوی.“ و من به تکتک چیزهایی که میگفت انجام .ده، گوش دادم
او گفت: ”اینطور یک برنامه معاملاتی مینویسی“ و من با آن روش برنامه معاملات را نوشتم. گفت: ”با این روش سیستمت را ارزیابی میکنی، اینطور یک فرایند را استراتژی سازی میکنی.“ من از دستور ”اگر…آنگاه“ برای تمام استراتژیهایی که توسعه میدهم استفاده میکنم. و این بسیار ساده است، برای مثال اگر بازار این کار .را کند، آنگاه ما این عمل را انجام میدهیم.
ما تلاش میکنیم تا حد امکان وابستگی به طرز تفکر شخصی را از معاملهگری حذف کنیم و این کاری است که وقتی در حال یادگیری بودم تالش میکردم انجام بدهم. نمیخواستم احساسات هیچ نقشی در تصمیمگیری من داشته باشد. وقتی من در مسیر درست قرار گرفتم مدتی طول کشید، چندین ماه آزمونوخطا، ادامه دادن معامله کردن و ادامه دادن پول از دست دادن تا این که درنهایت توانستم اوضاع را روبهراه کنم.
دوست داشتم بهتان بگویم که 220 درصد در مقابل واکنشهای احساس به بازار معاملات ایمن هستم ولی اینطور نیست. هیچکس نمیتواند اینطور باشد. اما الآن میدانم چگونه باید معامله کنم و این توانایی طی یکروند طولانیمدت خود اندیشی و .مطالعه در کنار کمک یک نفر که میدانستم در کارش موفق است به وقوع پیوست.
ازنظر شما تفاوت بین یک معاملهگر برنده با یک معاملهگر بازنده چیست؟
معامله گران برنده با معاملهگری خود بهمانند یک تجارت رفتار میکنند. در بازار ارز، کارگزاریها کار را برای افتتاح حسابهای ۵۲۲ دالری و ۰۲۲۲ دالری آسانتر میکنند. این رقمها پولهایی است که مردم با آنها در یک آخر هفته یا یک سفر به وگاس قمار میکردند. بنابراین معاملهگری برای عده زیادی از مردم بهمانند قمار کردن است. آنها به بازار معاملات میآیند، برنامهای ندارند، نمیدانند چهکار دارند میکنند و بدون اینکه .دلیلش را بدانند سیگنالهایی میگیرند و همه اینها رویهم جمع میشود
معامله گران برنده برنامه دارند. آنها وقت و انرژی صرف کردهاند و این برنامه را که میدانند کارایی دارد تهیه .کردهاند و هرروز تمرکزشان بر چیزی نیست جز معامله کردن با استفاده از آن برنامه
اینیک بازی نیست، آنها در مورد این کار بهشدت جدی هستند. آنها معاملهگرانی هستند که من علاقهمندم ببینم نزد من میآیند یا افرادی که میگویند: ”ببین من موفق نیستم، دارم ضرر میکنم، میدانم دارم کاری را اشتباه انجام میدهم اما متعهد هستم که راه انجام این کار را پیدا کنم و هر کاری نیاز هست انجام بدهم تا موفق “.شوم
به این اشاره کردید که زمانی که این کار را شروع کردید بااینکه در کارتان موفق نبودید اما باور داشتید که میتوانید تبدیل به یک معاملهگر موفق شوید. چگونه این باور را شرح میدهید؟ آیا این خصوصیت در معامله گران موفق رایج است؟
نمیدانم. من فکر کردم: ”من یک آدم باهوش هستم. بنابراین نداشتن هوش کافی برای درک کاری که باید انجام بدهم مشکل من نیست، من فقط نمیدانم باید چکار کنم و چگونه باید این کار را انجام دهم.“ بنابراین به دنبال کسی گشتم که به من کمک کند راه را پیدا کنم و متوجه شدم که این موضوع ارتباطی به سیستمهایی که استفاده میکردم .یا برنامههای معاملاتی که نوشته بودم نداشت
نهایتاً من میتوانستم یک استراتژی یکمیلیون دالری داشته باشم و آن استراتژی را کاملاً خراب کنم به این دلیل که آن را دنبال نمیکردم. من در کارم هیچ نظمی نداشتم. من هیچ زمانی را صرف کار بر روی مشکلات اصلی که باعث ضرر کردن من میشدند نکرده بودم که این مشکلات اصلی احساسی بودند. اما این را میدانستم که عاشق معاملهگری هستم.
من واقعاً به آن علاقه دارم. من میتوانم تمامروز به بازار نگاه کنم و چیزهایی که یاد گرفتهام را آموزش دهم. من شور و اشتیاق واقعی برای آن دارم. باور داشتم که اگر چنین اشتیاقی برایش داشته باشم یک .راهی برای من وجود خواهد داشت که در این کار به موفقیت برسم.
بنابراین تصمیم گرفتم به هر قیمتی موفق بشوم. من قصد دارم راه انجام این کار را پیدا کنم و موفق شوم. چیزی که و در کاری که الآن انجام میدهم، چه در معاملهگری و چه در آموزش، Trader Varengold شما در مسابقه میبینید بازتابی از چندین سال سختکوشی که من متحمل شدم تا از آن نقطه به اینجا برسم هست. در حال حاضر نیز هدف من این است که مدتزمانی که برای معامله گران طول میکشد تا از یک نقطهبهنقطهای بالاتر برسند .را کاهش دهم. من میخواهم این تحول برای کسانی که میخواهند موفق شوند تا حد امکان سریع اتفاق بیافتد.
هستید. شما این شرکت را راهاندازی کردید؟ میتوانید در مورد xtraderslive شما مدیرعامل شرکت آموزشی ۴ این پروژه و نقش شما در آن برایمان صحبت کنید؟
من معاملهگری را بهصورت تمام وقت در خانه انجام میدادم و در حال تنها شدن و انزوا بودم. پیش خودم فکر کردم: ”چرا یک انجمن معاملهگری راهاندازی نکنم و در آنیک سری آموزش فراهم نکنم تا تعدادی از مردم وارد “آن شوند و کاری که من انجام میدهم را ببینند و احتمالاً در کنار من معاملهگری کنند؟
بنابراین یک وبسایت ارزانقیمت فراهم کردم، فکر کنم حدود ۰۲۲۲ دالر برای راهاندازی وبسایت هزینه کردم و از طریق سیستم نرمافزاری یک فضای مجازی ایجاد کردم که بتوانم صفحه کامپیوترم را به مردم نشان دهم. به مخاطبان گفتم ”این فضا به مدت یک هفته رایگان است، وارد شوید و بینید من چکار میکنم“ و مردم به من میگفتند ”با من کار میکنی؟“ بنابراین شروع به ساختن یک شبکه مرکزی از معاملهگرانی که من مربی آنها بودم .کردم. آن شبکه الآن رشد کرده و تبدیل به تجارتی که الآن میبینید شده است.
فکر کنم مردم چیز متفاوتی ازآنچه درجاهای دیگر وجود دارد در شرکت ما میبینند، خصوصاً چیزهایی که در دنیای مبادلات ارزی وجود دارد، به این دلیل که بازار ارز خیلی تحت کنترل قرار ندارد و قانونمند نیست. تعداد .زیادی کاله بردار در این بازار فعالیت میکنند که دنبال راهی برای گرفتن پول از شما و نه چیز بیشتری هستند.
اما من علاقه فراوانی به این دارم که ببینم مشتریان من به موفقیت میرسند. من هرکسی را قبول نمیکنم. کسانی که قبول میکنم باید با یک سری ویژگیها همخوانی داشته باشند. آنها باید ازنظر مالی در مرحلهای باشند که از پس خرجهای اولیه خود بربیایند، باید آمادگی انجام کارهایی که نیاز است برای ایجاد تغییر انجام دهند را داشته باشند. دوره آموزشی در قیاس با دیگر مواردی که در بازار وجود دارد قیمت خیلی بالایی دارد بنابراین در عوض .من باید مقدار زیادی اطلاعات، مشاوره و فعالیت کاری در اختیار مشتریانم قرار بدهم.
نتایج چگونه بوده است؟
هدف من این است که معامله گران را از ناآشنایی آگاهانه به صلاحیت و آشنایی آگاهانه برسانم، بهجایی که آنها بگویند: ”من میفهمم که برای موفق شدن چهکار باید انجام دهم و هرروز با حمایت شما و برنامه آموزشی شما برای رسیدن به سودآوری مستمر کار میکنم.“ و خیلی از آنها هماکنون به این مرحله رسیدهاند. من با معامله گران مختلفی کارکردم بنابراین دوره آموزشی با توجه به تعداد افرادی که از آن استفاده کردهاند و بازخوردی که از .برنامه میگیریم موفقیت زیادی کسب کرده است.
فکر میکنید چه مقدار زمان یک معاملهگر باید بهصورت روزانه برای تمرین وقت صرف کند؟ آیا تمرین کردن واقعاً در عملکرد معاملهگری تأثیر گزار است؟
ما بهصورت علمی میدانیم که برای از بین بردن عادتهای قدیمی و ایجاد عادتهای جدید بین 20 تا 20 روز زمان نیاز است. اگر چندین سال باور شما بر این بوده که بازارها غیر شفاف هستند و بازی در جهت تمایل بانکها و مؤسسههای بزرگ انجام میشود، مدتی زمان نیاز هست تا درک کنید تمام چارتها مشابه هم هستند.
جدا از اینکه به چه ابزار مالی یا تایم فریمی نگاه میکنید، الگوهای ترکیبی کار میکنند و تمرکز ما نیز 22 درصد بر روی تحلیل تکنیکال هست. اینکه من بخشی از انجمن معاملهگری و همچنین گروه خصوصی مشتریانی که دارم هستم بهشدت به آنها کمک میکند به این دلیل که آنچه را که در برنامه آموزشی تدریس میکنم تقویت میکند.
ما باید این باورهای اصلی را تقویت کنیم تا بتوانیم درکمان از بازار و درکمان از موفقیت را تغییر دهیم.
به نظر شما کدام یک اولویت دارد: داشتن یک سیستم معاملاتی درست یا داشتن روانشناسی درست؟
شما باید یک سیستمی داشته باشید که سودآور باشد و ازنظر ریاضی بگوید ”اگر این سیستم را دنبال کنی، در طول زمان این سیستم بیش ازآنچه پول از دست میدهد، سود کسب میکند.“ اگر شما چنین سیستمی ندارید، اهمیتی ندارد که چقدر منظم هستید، شما نظم معامله کردن یک سیستم بازنده را دارید و این نمیتواند بازدهی مثبت باشد.
اما اگر شما یک سیستم معاملاتی سودآور در اختیاردارید، تمام موفقیت شما بستگی به این دارد که توانایی این را داشته باشید که بتوانید هرروز بر اساس این سیستم معاملات خود را انجام دهید و این مسئله کاملاً مربوط به روانشناسی هست. عقیده شخصی من این هست که معاملهگری ۰۰ درصد احساسی و ۰ درصد تکنیکال هست.
بهمحض اینکه شما مهارتهای لازم را یاد بگیرید، زمانی که بفهمید چگونه باید برنامه معاملاتی را بنویسید، چگونه باید سیستم معاملاتی خودتان را برای انجام معاملات استفاده کنید، پسازآن تمامکاری که باید بکنید تمرکز .بر روی معامله کردن بر اساس این سیستم است
میدانم که سر این موضوع بحث زیاد است، بعضیها میگویند ”تنها سیستم معاملاتی شما اهمیت دارد“ و من با آن مخالف هستم به این دلیل که اگر داشتن یک سیستم معاملاتی خوب برای ایجاد معامله گران موفق کافی بود ، در حال حاضر سیستمهای معاملاتی خیلی خوبی بهرایگان در دسترس هستند، میتوانید همین الآن از سیستم از ریچارد دنیس برای معاملات خود استفاده کنید، یا یک سیستم بر یک اوت، یا حتی سیگنال Turtle معاملاتیهای مکدی نیز نتایج واقعاً خوبی تولید میکنند.
اگر تمام کار مربوط به سیستم میشد، چرا ما بهجای نرخ 90 درصد عدم موفقیت، 90 درصد موفقیت در این کار را نداریم؟ این به این دلیل است که موفقیت در این کار هیچ .ارتباطی به سیستم شما ندارد. این مسئله به روانشناسی شما و توانایی شما در منظم بودن در بازار مربوط است.
بهعنوان یک مدرس، مهمترین توصیه یا توصیهای که اغلب به دانشآموزانتان میدهید چیست؟
اولازهمه به آنها میگویم از چت رومها و انجمنهای اینترنتی دوری کنند. آنها برایشان دردسر ایجاد میکنند. این نوع انجمنها با این هدف شکل گرفتند که راهی باشند برای معامله گران تا کنار هم بیایند و از یکدیگر یاد بگیرند و اکنون شما شبکههای اجتماعی را برای معامله گران بازار ارز میبینید و من هرروز ایمیلهایی دریافت میکنم که مرا به حضور در این شبکههای اجتماعی دعوت میکنند یا دنبال راهی برای همکاری من با این گروهها و به اشتراکگذاری دانش و تجربیات من با دیگر معامله گران میگردند.
من فکر میکنم این شبکهها جای بسیار بدی برای معامله گران تازهکار و آنهایی که میخواهند یاد بگیرند تا به موفقیت برسند هست. شما در این شبکههای اجتماعی و چت رومها معامله گران خیلی موفقی را نمیبینید که حاصل سالها دانش و تجربیات خودشان را به اشتراک بگذارند. در این شبکهها تعدادی معاملهگر که در حال ضرر کردن هستند حضور دارند، کسانی که در کارشان ناموفق هستند و باعث میشوند ذهنیت معاملهگرانی که به .کسب دانش و یادگیری کاری که باید انجام بدهند علاقه دارند، آسیب وارد شود.
بنابراین این اولین چیزی است که من به آنها میگویم: ”دیگر اجازه ندارید در این شبکهها زمان خودتان را صرف کنید.“ مطالعاتی که شما کسب میکنید از طرف من، برنامه آموزشی ما یا منابع معتبر دیگر خواهد آمد. و من اطلاعات این منابع معتبر را در اختیار دانشآموزانم قرار میدهم. اینیک شرط است که قبل از ثبتنام در دوره آموزشی من باید قبول کنند که برای ۳ تا ۴ ماه آینده هیچ کاری جز کارهایی که من بهشان میگویم انجام ندهند. دلیلش هم این است که میخواهم بر روی یک طرز فکر جدید و یک دیدگاه جدید نسبت به بازار و نسبت به .خودشان متمرکز باشند.
خیلی از معامله گران آرزوی این رادارند که در مدتزمان کوتاهی تبدیل به معامله گران حرفهای شوند. شما فکر میکنید چه زمانی یک معاملهگر برای این گام مهم آماده است؟
این مسئله مربوط به پول میشود. فرض کنید شما یک حساب ۰۵ هزار دالری باز میکنید و هرماه ۰۲ درصد سود کسب میکنید. حال شما باید به کاری که انجام میدهید و حقوقی که میگیرید نگاه کنید. آیا شما یک دکتر هستید که سالی ۳۲۲ هزار دالر درآمد دارید؟ در این صورت سرمایه اولیهای که نیاز دارید تا بتوانید تبدیل به یک معاملهگر تماموقت شوید متفاوت است باکسی که کارمند است و سالی ۵۲ هزار دالر درآمد دارد. بنابراین اینیک .تصمیم شخصی هست و درنهایت به حجم حساب شما مربوط میشود.
چه نوع سیستمهایی در دوره آموزشی شما تدریس میشود؟
“Trader Trend “من چندین سیستم برای معامله گران تهیهکردهام. ما یک سیستم معاملهگری روزانه به نام که در روزهای سهشنبه تا پنجشنبه از آن استفاده میشود. همچنین “squared T “داریم، یک سیستم به نام داریم که از مدل واگرایی در خلاف جهت روند استفاده “System CTS “یک سیستم سووینگ تریدینگ به نام میکند.
یک سیستم بلندمدت مانند سیستمی که برای معاملهگری روزانه داریم نیز برای افرادی که شغل تماموقت دارند استفاده کردم که آن را به معامله گران Varengold تهیه کردیم و البته من سیستمی دارم که از آن در مسابقه نشان میدهم و بهصورت یک دوره آموزشی آن را ارائه میدهم.
اما این سیستم به دلیل استفاده از فیبوناچی و الگوهای نسبتی برای تشخیص پرایس اکشن به مقدار زیادی تحلیل تکنیکال و دانش نیاز دارد و به خاطر اینکه یادگیری آن دشوار است، من یک گروه برای مشتریان خصوصی ایجاد کردم و در آن گروه هرروز ستاپ ها را با آنها به اشتراک میگذارم و بهشان نشان میدهم چگونه الگوهای فیبوناچی را رسم میکنم، بهشان نشان میدهم چه چیزی انتظار دارم ببینم و یک برنامهای برای به موفقیت رسیدن را در اختیارشان میگذارم.
هدف من نیز .این است که روزی آنها بهاندازه کافی به موفقیت برسند که دیگر احساس نیاز به استفاده از این خدمات را نکنند.
چرا شما در بازار ارز معامله میکنید و چه چیزی میتوانید از این بازار به ما بگویید؟ مزایا و معایب معامله کردن ارزها چه چیزهایی هستند؟
میتوانم بهتان بگویم چرا در بازار ارز معامله میکنم. من به سیاست و اقتصاد، به کاری که فدرال رزرو انجام میدهد و چگونه بر روی تجارت تأثیر میگذارد علاقه زیادی دارم. هنگامیکه من شروع به روی آوردن به دو علاقه اصلی خودم ، سیاست و معاملهگری ، شدم یکی از بهترین مکانها برای من بازار مبادلات ارز بود، به این دلیل که باید نهتنها سیاستهایی که در ایالاتمتحده اتخاذ میشود را مطالعه کنم، بلکه آنچه را که بانک مرکزی .اروپا و بانک ژاپن انجام میدهند و چگونگی تأثیر اقتصاد آنها بر قیمت ارزها را هم در نظر بگیرم.
یکی از مزایای معامله کردن در بازار ارزهای جهانی کنترل نشدن و قانونمند نبودن این بازار است. شما در این بازار میتوانید معاملههای با حجم میکرو الت و مینی الت انجام دهید که به این معنی است که اگر شما فقط ۵ یا ۰۲ هزار دالر داشته باشید میتوانید به معامله کردن بپردازید بااینکه در بازار قراردادهای آتی به علت هزینه خرید قراردادها باید ۳۲ تا ۵۲ هزار دالر سرمایه اولیه داشته باشید. بنابراین در بازار ارزهای خارجی افراد بیش .تری میتوانند شرکت داشته باشند و درنتیجه عمق بیشتری دارد.
آیا از دانش و اطلاعات فاندامنتال خود در معاملهگری استفاده میکنید یا رویکرد شما کاملاً تکنیکال است؟
نه من از این اطلاعات در معاملهگری خودم استفاده نمیکنم. موضوع جالب این است که من تمام مدت در حال خواندن این اطلاعات اقتصادی هستم اما وقتی پشت کامپیوترم مینشینم یک معاملهگر 22 درصد تکنیکال هستم. برایم اهمیتی ندارد که همه در مورد این صحبت میکنند که بانک مرکزی اروپا میخواهد نرخ بهره را افزایش دهد.
اگر چارتهای من به من میگویند که باید در جهت صعودی یا نزولی باشم، آن کاری است که انجام میدهم. من چندین معاملهگر فاندامنتال میشناسم و نمیگویم که بههیچوجه نمیتوانید بهعنوان یک معاملهگر فاندامنتال موفق باشید اما چیزی که میتوانم بگویم این است که همه معامله گران فاندامنتالی که میشناسم یک تیمی از افراد در اختیاردارند که در طول مدت روز کاری جز تحقیق و بررسی انجام نمیدهند.
اما اگر شما بهتنهایی و از خانه معامله میکنید، نهتنها به مطالعاتی که برای تصمیمگیری هوشمندانه به آنها نیاز دارید دسترسی ندارید، بلکه اگر هم داشتید نمیتوانستید بهتنهایی از پس این اطلاعات بربیایید. ازنظر من برای یک معاملهگر خصوصی که از تیمی از افراد بهره نمیبرد، هیچ راه ممکنی وجود ندارد که بتواند بر اساس فاندامنتال تصمیمات سنجیده بگیرد. بنابراین کاری که ما میکنیم این است که تمام نظرهای شخصی دخیل در این کار را نادیده میگیریم و بهطور .اختصاصی بر روی تحلیل تکنیکال تمرکز میکنیم.
در مورد معاملهگری بهصورت الگوریتمی و کاملاً خودکار چه نظری دارید؟
اکثر سیستمهایی که مردم بهصورت آنلاین و با پرداخت 99 تا 200 دالر قصد استفاده دارند، بیارزش و بیمصرف هستند. احتمالاً با استفاده از اینها تا آخرین دالر از حسابتان را ضرر خواهید داد. سیستمها میتوانند اتوماتیک باشند و ما در حال کار بر روی اتوماتیک کردن تعدادی از سیستمهای خودمان هستیم، اما باز هم باید اشارهکنم که این مسئله مربوط به روانشناسی است.
چه اتفاقی میافتد اگر شما از یک سیستم معاملاتی کاملاً خودکار استفاده کنید و حساب شما در ضرر برود؟ وقتیکه آن سیستم ۳ یا ۴ معامله ضرر ده پشت سر هم انجام دهد چه اتفاقی میافتد؟ عموماً اتفاقی که میافتد این است که معاملهگر میآید و جلوی سیستم خودکار را دقیقاً پیشازاین که 2 یا 3 معامله سودآور انجام دهد و ضررها را جبران کند میگیرد.
چه از سیستم معاملاتی خودکار استفاده میکنید یا چه خودتان برنامه معاملاتی را پیاده میکنید، باید در کاری که انجام میدهید نظم داشته باشید. من به معاملهگرانم توصیه میکنم از دستگاههای خودکار دوری کنند، به این دلیل که اگر شما یک سیستم یکمیلیون دالری داشته باشید، بنگاههای سرمایهگذاری و بانکهایی وجود دارند که حاضر هستند چندین میلیون دالر پول برای این سیستم بپردازند، پس چرا میخواهید این سیستم را در اینترنت به قیمت 100 دلار بخرید؟
مایلید توصیه دیگری به خوانندگان ما داشته باشید؟
میخواهم بگویم که اگر در حال حاضر یک معاملهگر موفق نیستید اما میخواهید باشید، برای به موفقیت رسیدن تصمیم بگیرید و سپس کسی را پیدا کنید که میدانید موفق است و به چیزهایی که این فرد به شما یاد میدهد گوش کنید.
این بهترین توصیهای است که میتوانم به شما بکنم به این خاطر که همین توصیه من را به اینجا که هستم رسانده است. به یادگرفتن و رشد کردن ادامه دهید. زمانی را صرف کار بر روی روانشناسی معامله Jack “یا ”جادوگران بازار“ نوشته “Wizards Market “گری کنید. یک کتاب فوقالعاده به نام جک شواگر“ وجود دارد که این کتاب یکی از موارد موردنیاز در دورههای آموزشی من ” Schwager “ است که در آن فهرستی از 20 معاملهگر بزرگ و چگونگی به موفقیت رسیدن آنها وجود دارد.
یکی از بهترین کارهایی که میتوانید بهعنوان یک معاملهگر انجام دهید تقلید از افرادی است که هماکنون به موفقیت کاری رسیدهاند.