مدیریت-بازارهای-مالی(-کتاب-سرزمین-وارونه)-قسمت-2

مدیریت سهام بازارهای مالی( کتاب سرزمین وارونه) قسمت 2

ادامه مطلب مدیریت سهام بازارهای مالی( کتاب سرزمین وارونه) قسمت 1

ادامه فصل پنجم : جائی که خردمندی در غیر منطقی بودن است.

مدیریت سهام بازارهای مالی( کتاب سرزمین وارونه) قسمت 2

روانشناسان می دانند که تقریبا تمام انسان ها در روزی از هفته تا اندازه ای تحت تاثیر قرار می گیرند . در سرتاسر جهان احساسی که افراد در روز دوشنبه ( اولین روز هفته ) دارند ، در روز چهارشنبه یا شنبه ندارند و اینه موضوع حتى نظر آنها در خصوص خرید و فروش اوراق بهادار را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.

بادر نظر گرفتن این حقیقت ، آیا دوشنبه نمی تواند روزی باشد که به طور منطقی اکثریت افراد اقدام به خرید سهام کنند ؟ آنها قبلا کلیسا بوده و از آرامشی معنوی برخوردارند که نوعی شادمانی و چارچوب ذهنی مثبت را در آنها ایجاد کرده است علاوه بر آن ، از آنجا که دوشنبه اولین روز یک هفته کاری جدید است ، تمام افراد این روز را سرشار از امید آغاز می کنند اگر شما روز دوشنبه خرید کنید همچنان که هفته شتاب ، گیرد ، سهام شما آماده پیوستن به آهنگ رشد قیمت هاست.

چه کار دیگری در این روز بیش از خرید سهام برای اغلب مردم امری طبیعی خواهد بود ؟ اما اگر شما کمی زیرک تر از اکثریت هستید پس از خود می پرسیدزیرکانه نیست که روز دوشنبه درست وقتی که سایرین در حال خریدن و پیشنهاد خرید به قیمتهای بالاتر هستند اقدام به فروش سهام خود کنید.

باوجود ، به رغم منطق به ظاهر غیر قابل انکار ترفند زدن به مردم و فروختن سهام در روز دوشنبه حقیقت تلخ این است که دوشنبه در درازمدت بدترین روز هفته برای فروش و بهترین روز برای خرید سهام است . در یک بازار روبه ترقی احتمال دارد در روز دوشنبه قیمتهای مناسبی برای خرید پیدا کنید یک مطالعه آماری که یک دوره سه ساله را مورد بررسی قرارداده ، نشان داد که میانگین قیمت های لیست سهام داو جونز طی 71 دوشنبه تنها 40 دلار افزایش یافته است.

به عبارت دیگر میانگین افزایش برای یک لیست نمونه سهام در تعداد زیادی از دوشنبه 96 سنت بود. همچنین تنزل قيمتها اغلب در روزهای دوه رخ می داد تا سایر روزهای هفته بدترین روزهای بحران اقتصادی عظیم سال 1929 در روز سه شنبه ماه اکتبر و چهار شنبه ماه نوامبر اتفاق افتاد.

اما روند نزولی قیمتها در هر یک از این روزها در پایین ترین حد خود بود که در دوشنبه قبل از آن آغاز شده و شتاب گرفته بود .البته به دلایل دیگری نیز می توان اشاره نمود . مثل اینکه معمولا در روز یکشنبه است که یک فعال بورس در منزل حضور دارد و همسرش می تواند اوقات بیشتری را با او سپری کند .

در نتیجه وقتی می بیند که او با نا امیدی به صفحه مربوط به اخبار سهام چشم دوخته و سعی دارد از دل این ارقام و اعداد به مفهومی دست یابد ، بی مقدمه فریاد می زند « المر ، خواهش می کنم همین فردا از کار سهام دست بکش و دیگر در این مورد نگران نباش . » یا اینکه می گوید ، نامه ای از بیل ماری که در کالج هستند رسیده با این مضمون که باید پول بیشتری برایشان فرستاده شود.

در همین حال ، مادر به او گوشزد می کند که نیاز به یک کت خز دارد یا دستگاه گرمایش خانه باید تعویض شود .المر ، روز دوشنبه در راه خانه به دفتر ، به این فکر می کند که چگونه می تواند تمام این خواسته ها را برآورده سازد . جواب این است : مقداری از سهامت را بفروش . در نتیجه قیمت سهام در روزهای دوشنبه رو به تنزل می گذارد ، اگرچه منطق حکم می کند که هیچ یک از این اتفاق ها رخ نخواهد داد.

وقتی فکر می کنید زمان رسیده که بخشی از اوراق بهادار خود را بفروشید ، به لحاظ منطقی بدیهی است که باید سهامی را که قیمت آن به شدت بالا رفته بفروشید و سهامی را که هنوز ترقی نداشته نگاه دارید.و سهامی را که هنوز ترقی نداشته نگاه دارید . استدلال زیادی لازم نیست تا متوجه شوید سهامی که بیش از همه افزایش قیمت داشته اند احتمال ریسک بالایی دارند ، اما سهامی که بدون تغییر مانده اند احتمال تنزل قیمت کمتری دارند.

بنابراین اگر آنهایی راکه رو به ترقی دارند بفروشید و سایر سهام خود را نگاه دارید ، وقتی آنهایی که راکد بوده اند نیز افزایش قیمت پیدا کنند ، همه در مجموع برایتان سودآور خواهند بود . تنها مشکلی که وجود دارد این است که چنین استدلالی گرچه منطقی است اما اغلب نادرست از آب در می آید . علت افزایش قیمت برخی از سهام احتمالا رشد و توسعه صنعتی بوده که این شرکت نماینده آن است . در نتیجه ، احتمال افزایش قیمت این سهام بیش از بقیه است .

همین طور سهامی که بدون تغییر مانده به این دلیل بود که در آن زمان ، قیمتشان به اوج افزایش خود رسیده بود . به خصوص زمانی که مجبور هستید به خاطر کسب سود ، سهامی را بفروشید ، طبیعتا تمایل دارید سودآورترین سهام خود را به فروش برسانید و سهام کم بازده را حفظ کنید .

لذا با خود می گویید : « آنهایی را می فروشم که بیش از پولی که برایشان پرداخته ام برایم سود آوری داشته باشند و بقیه را نگاه دارم تا آنها هم بازدهی خود را نشان دهند . » از آنجا که شما عادت دارید به نتایج منطقی برسید ، در نتیجه سهامی را می فروشید که بیشترین سود دهی را برای شما داشته اند یا اینکه مشکل شما را حل می کرده اند و آن هایی را نگاه می دارید که احتمال سقوط ارزش آنها بیش از ترقی قیمتشان است . سرانجام در می یابید که مشتی سهام بی ارزش را برای خود نگاه داشته اید.

سهامدار بی تجربه که صد فقره سهام ازقرار هر سهم 15 دلار دارد ، به گونه ای منطقی با خود می اندیشد : خوب ، حتی اگر قیمت این سهام به صفر برسد ، مـن حـداكثر 1500 دلار زیان خواهم کرد . » اما اگر این فرد به جای یکصد سهام به قیمت 15 دلار ، 10 سهم به ارزش هر سهم 150 دلار داشت ، در وضعیت ایمن تری قرار می گرفت .

سهامی که قیمت آن 15 دلار است ، احتمال خیلی بیشتری وجود دارد که ارزش آن یک شبه به 10 دلار نزول کند . اما احتمال اینکه سهام 150 دلاری در نوسانات بورس به 100 دلار تنزل کند خیلی کمتر است . گذشته از این حقیقت که سهام گران تر ، از ارزش بیشتری برخوردارند ( که اگر غیر از این بود قیمت آنها بالا نبود ) ، خریداری شود که دارایی چندانی ندارد ، یعنی همان کسانی که به راحتی هراسان می شوند و در شرایط و تنش روانی ناشی از میزان سود ، به اجبار سهام خود را زیر قیمت می فروشند.

براساس یک نتیجه گیری منطقی دیگر ، احتمال تنزل قیمت سهام پررونق کمتر از سهام بی رونق است. یک سرمایه گذار طبیعتا مایل یه نگهداشتن سهامی است که سود خیلی زیادی عاید وی کند ، اینطور نیست ؟ اما شاید در خلال بازار پر رونق چند سال اخیر ، به این نکته توجه کرده باشید که در دوران افت قیمتها ، سهامی که به بهترین نحوه عمل کرد ، همان سهام کم رونق بود .

تنها کسانی که هرگز بدون اراده خودشان و تحت تاثیر ترس و هراس اقدام به فروش سهام خود نمی نمایند ، همان سهامداران عمده ای هستند که قادرند سهام خود را نگاه دارند تا در آینده از آنهـا سـود ببرند و توجهی به بازدهی فوری آن ندارند ، همان کسانی وقتی نرخ مالیات بردرآمد هنوز بالاست ، سودهای اندک را ترجیح ۰ می دهند.

با توجه به مطالب فوق به این نتیجه می رسیم که عمل کردن براساس منطق و استدلال در بورس سهام بسیار مخاطره آمیز است و شاید بتوان گفت هوشمندانه ترین کار ، عمل کرده به توصیه کسانی است که در این زمینه نسبت به شما از اطلاعات بیشتری برخوردارند . کارگزاره شما می تواند در زمره این افراد باشد ، زیرا او تمام مدت در حال معامله سهام است.

این کار در واقع حرفه اوست . با این همه تجربه نشان داده است که پیروی از توصیه های کتبی یا شفاهی کارگزار بورس راهی است که به نوانخانه ختم می شود اول اینکه یک کارگزار طبیعتا به ندرت ممکن است به تحقیق علمی در خصوص نوسانهای سهام بپردازد.

بلکه باید گفته او نیز صرفا یک همقطار است که از طریق هوش و ذکاوت خود امرار معاش نموده و صرفا برمبنای نشانه های سطحی حرکت می کند . او معمولاً فردی با ذکاوت ، مودب و قابل قبول است و این استعداد را دارد که افرادی دوست داشتنی و یک جور را استخدام کند ، اما به قدری به جزئیات کم اهمیت غرق می شود که نمی تواند اوضاع موجود را با دید وسیع تری درک نماید .

او اغلب آنقدر سرگرم مطالعه مشتریان خویش است که وقت زیادی برای مطالعه بازار بورس ندارد یک کارگزار سطح متوسط ، اگر صادق باشد می تواند داستان غم انگیز در مورد پولی که قبل از یادگیری درسش از دست داده است را برایتان بازگو نماید.

به خاطر می آورم که در یک دفتر کارگزاری در نیویورک بادو کارمند جوان و خوش سیما آشنا شدم که شخصیت های دلنیشینی داشتند . ظاهرا وظایف تعریف شده ای نداشتند اما به مراجعان مشاوره می دادن و همه به آنها لقب مشتری مدار داده بودند .

به طور اتفاقی از شرح زندگی آنها مطلع شدم . آنها در زندیگی خود ، یک ثروت کلانی را به ارث برده و تمام آن را در بازار بورس از دست داده بودند . سپس تصمیم گرفته بودند کار کنند و کارگزار آنها ضمن همدردی در دفتر خود شغلی به آنها داده بود.

همان طور که می بینید ، این دو نفر که قادر به حفظ سرمایه های خود نبودند ، حالا به مشاوره با دیگران پرداخته و راه سرمایه گذاری را به آنها نشان دادند می چندی پیش ، یکی از دوستانم که کارشناس آمار است ، این دردسر را تقبل کرد که نام خود را در فهرست پستی پنج دفتر کارگزاری قرار دهد و چندین سال دقت با ثبت اطلاعیه ها و توصیه نامه های بازار بورس بپردازد.

او سیستمی را برای درجه بندی این توصیه نامه ها ابداع کرده بود . اگر یک کارگزار با ملایمت از مشتریان خود می خواست سهام شرکتی را بخرند ، نمره او برای آن روز 1+ بود ؛ اگر با شدت بیشتری از مشتری خود می خواست که این سهام را بخرد ، نمره او 2+ بود ؛ و اگر با قاطعیت لازم از مشتری خود می خواست این کار را بکند ، نمره او 3+ بود . همین طور ، توصیه او برای فروش سهام به صورت 1- ، 2- و 3 درجه بندی می شـدو این درجات به میزان تاکید کارگزاری بستگی داشت.

او میانگین توصیه های هر هفته را تعیین نموده و سپس آنها را با آنچه که در واقعیت رخ می داد مقایسه می کرد . به این ترتیب بود که به کشف حیرت انگیز خود نائل شد هر گاه میانگین توصیه پانزده کارگزار 1.5+ بود ، یا به عبارتی ، وقتی 50 % نسبت به خرید سهام اصرار می ورزیدند ، در 9 مورد از هر 10 مورد ، در حقیقت نه وقت خرید بلکه وقت فروش بود زیرا قیمت سهام به اوج خود رسیده بود.

اما وقتی قیمتها در پایین ترین حد خود بودند و همه باید اقدام به خرید می کردند ، میانگین نمره کارگزاران 1.5- بود . یعنی وقتی بازار به بدترین وضعیت خود رسیده بود.آنهـا تـازه به مشتریان خود می گفتند که بازار رو به ترقی نیست . کارشناسان آمار دیگری مطالعه مشابهی انجام داد که طی آن توصیه نامه های بورس پنجاه کارگزار را بررسی کرد و به این نکته دست یافت که طی دوره چند ساله آنها در دو سوم موارد بیشتر متمایل به خرید بودند.

بسیاری از نویسندگان بخش اقتصادی روزنامه ها نیز به همین شکل به من گفتند که فقط در صورتی می توانند به کار خود ادامه دهند که بیشتر اوقات نسبت به بورس سهام خوشبین باشند . حتی اگر یک کارگزار بتواند به نتایج معقولی از نوسانات سهام دست یابد ، بازهم جای تردید دارد که واقعا براساس آنها عمل کند زیرا بیش از حد گرفتار پیشداوری های خویش است ، اوصدها مشتری دارد که آرزو می کند زیان هایشان جبران شوند . بسیاری از دوستان صمیمی او که هنوز هم در بورس سهام هستند با عمل به توصیه وی زیان دیده اند .

پس دیگر او جرات نمی کند به این فرک که بازار رو به تنزل است. یک بار از کارگزار خبره ای پرسیدم ارائه این توصیه نامه ها به مشتریان چه لزومی دارد ، آن هم در حالی که می داند ممکن است اشتباه کند .

او صریحا به من گفت : « این کار برای حفظ جریان کار ضرورت دارد . انسانها معمولا در تصمیم گیری کند عمل می کنند اما انگیزه اندکی که با خواندن توصیه های یک کارگزار در آنها ایجاد می شود ، ممکن است آنان را به خرید یا فروش ترغیب نماید زیرا در غیر اینصورت ممکن است اصلا دست به هیچ کاری نزنند می شناسید با این همه ، آیا رابطه دوستی با یک کارگزار خبره یک امتیاز به شمار نمی رود ؟

حداقل کارگزار در موقعیتی است که می تواند نحوه عملکرد سایر فعالان بورس را ببیند و اطلاعات ارزشمند و محرمانه ای را در اختیارمان بگذارد . این درست اما خطری وجود دارد این است که شما کارگزار خود را به خوبی و می دانید که اطلاعات حقیقی را به شما می دهد ، احتمالا او هم شما را خوب می شناسد ر در دفاتر خود به حساب شما دسترسی دارد .

او می داند ، و شما می دانید که او دقیقا می داند شما چه می کنید بنابراین اگر شما گاهی اوقات برخلاف توصیه او و براساس قضاوت خود عمل کنید ، این احتمال وجود دارد که با سرسختی روی نظر خود تاکید بورزید و اگر اشتباهی در این مورد صورت دهید ، غرورتان به شما اجازه نخواهد داد بگذارید او متوجه اشتباهتان شود . پس باید مسیری که در پیش می گیرید مبتنی بر این باور باشد که در دراز مدت ، راه درستی است.

اگر غیر از این عمل کنید ، نشانه این است که قبول کرده اید در خوراین بازی نیستید و برایتان اهمیتی ندارد که این موضوع به خصوص به گوش کارگزارتان برسد . اگر با او رابطه صمیمانه ای دارید ، از او بخواهید که به شما همچون یک خبره امور مالی بنگرد . پس مراقب باشید ، شما باید آن قدر کارگزارتان را بشناسید که بتوانید با او گلف بازی کنید ! حتی مردی را می شناسیم که همیشه حداقل در دو دفتر کارگزاری متفاوت حساب دارد ، تنها به این دلیل بتواند برخلاف توصیه یکی از آنها اقدام به خرید یا فروش نماید ، بی آنکه احساساتشان جریحه دار شود .

یک بار از کارگزار خبره ای پرسیدم ارائه این توصیه نامه ها به مشتریان چه لزومی دارد ، آن هم در حالی که می داند ممکن است اشتباه کند . او صریحا به من گفت : « این کار برای حفظ جریان کار ضرورت دارد . انسانها معمولا در تصمیم گیری کند عمل می کنند اما انگیزه اندکی که با خواندن توصیه های یک کارگزار در آنها ایجاد می شود ، ممکن است آنان را به خرید یا فروش ترغیب نماید زیرا در غیر اینصورت ممکن است اصلا دست به هیچ کاری نزنند می شناسید با این همه ، آیا رابطه دوستی با یک کارگزار خبره یک امتیاز به شمار نمی رود ؟

حداقل کارگزار در موقعیتی است که می تواند نحوه عملکرد سایر فعالان بورس را ببیند و اطلاعات ارزشمند و محرمانه ای را در اختیارمان بگذارد . این درست اما خطری وجود دارد این است که شما کارگزار خود را به خوبی و می دانید که اطلاعات حقیقی را به شما می دهد ، احتمالا او هم شما را خوب می شناسد ر در دفاتر خود به حساب شما دسترسی دارد .

او می داند ، و شما می دانید که او دقیقا می داند شما چه می کنید بنابراین اگر شما گاهی اوقات برخلاف توصیه او و براساس قضاوت خود عمل کنید ، این احتمال وجود دارد که با سرسختی روی نظر خود تاکید بورزید و اگر اشتباهی در این مورد صورت دهید ، غرورتان به شما اجازه نخواهد داد بگذارید او متوجه اشتباهتان شود . پس باید مسیری که در پیش می گیرید مبتنی بر این باور باشد که در دراز مدت ، راه درستی است .

اگر غیر از این عمل کنید ، نشانه این است که قبول کرده اید در خوراین بازی نیستید و برایتان اهمیتی ندارد که این موضوع به خصوص به گوش کارگزارتان برسد . اگر با او رابطه صمیمانه ای دارید ، از او بخواهید که به شما همچون یک خبره امور مالی بنگرد . پس مراقب باشید ، شما باید آن قدر کارگزارتان را بشناسید که بتوانید با او گلف بازی کنید ! حتی مردی را می شناسیم که همیشه حداقل در دو دفتر کارگزاری متفاوت حساب دارد ، تنها به این دلیل بتواند برخلاف توصیه یکی از آنها اقدام به خرید یا فروش نماید ، بی آنکه احساساتشان جریحه دار شود.

اطلاعات در مورد نوع صنعت و چشم اندازهای سهام آن است.در اینجا مطمئنا فرد خواهد توانست به اطلاعات دقیق و موثق دست یابد . اما حقیقت این است که این اطلاعات به طور یقین اشتباه است زیرا صاحب شرکت به هر حال نسبت به سهام خود تعصب دارد . دست مثل احساسات جانبدارانه یک مادر نسبت به فرزندانش .

شاید او با شور و اشتیاق از سهام شرکت خود صحبت کند . زیرا در ذهنش طرحی برای عرضه سهام جدید را می پروراند که برای خود و همکارانش بسیار سود آورخواهد بود . در واقع ، نفع شخصی او را برآن می دارد تا عقاید بسیار مثبتی در مورد سهام داشته باشد . اما از سوی دیگر ممکن است نسبت به آینده سهام با بدبینی صحبت کند ، زیرا خود او بیشتر سهام خود را خیلی زودتر از وقتی که باید بفروشد ، فروخته است.

او آرزو می کند بتواند سهام را دوباره در افت قیمت ها بدست آورد و تنها در صورتی می تواند به این امر امیدوار باشد که در مورد آینده سهام نه با کلمات خوشبینانه بلکه به گونه ای ابهام آمیز سخن بگوید . او ممکن است در تمام گفته هایش صادق باشد ، اما دیدگاهش تحت تاثیر تعصب فردی وی به انحراف کشیده شده است .

مثلا ممکن است بگوید : « همیشه بزرگترین پیش فروش ، پیش خریدی است که فروخته شده باشد . » علاوه بر آن ، گفته های او هر قدر به حقیقت نزدیک باشد ، ممکن است افراد را به گمراهی بکشاند زیرا همیشه این خطر وجود دارد که زمانی اقدام به خرید سهام او کنیم که سایر افراد تصمیم به خرید ندارند ، زیرا هر گاه تعداد فروشندگان بیش از خریداران باشد ، قیمت افت خواهد کرد .

دیگر مهم نیست این سهام چقدر ارزنده باشد . گاهی اوقات ممکن است اخباری محرمانه از سوی سهامداران عمده که تقریبا همیشه در کار خود موفق هستند به گوشتان برسد . شاید عمل کردن براساس این اطلاعات ، کاری منطقی باشد اما این حقیقت را باید در نظر گرفت که چنین اطلاعاتی معمولا به طور یقین نادرست است . زمانی که به کسی گفته می شود یک سهامدار عمده در حال خرید در مقیاس عظیم است ، این احتمال وجود دارد که او در حقیقت در حال فروش باشد .

زیرا فکرش را بکنید اگر او در حال خرید بود ، چیزی در این مورد به زبان نمی آورد . درست مثل همان کسی که اگر قرار باشد اسبی را به قیمت خوب بخرد ، هرگز چیزی در مورد ارزش بالای آن به زبان نخواهد آورد .در نتیجه به نظر می رسد کار معقول و منطقی این است که هر کس بر مبنای قضاوت خود حرکت کند ، اینطور نیست ؟ البته قضاوت هر فرد مستلزم اطلاعات گوناگونی است که باید مورد ارزیابی قرار گیرد.

این اطلاعات می تواند شامل همانهایی باشد که در روزنامه ها درج می گردد . شما در صفحه اول اخبار روزنامه می خوانید که وضعیت سهام روبه رونق است که و اینکه تمام شواهد برافزایش روز افزون قیمتها دلالت دارند . این اطلاعات از چنان اهمیت فوق العاده ای برخوردار بوده اند . که به جای درج در صفحه اقتصادی ، در صفحه اول به چاپ رسیده اند . بدیهی است که اکنون زمان معقول برای خرید سهام است . اما آیا واقعا اینطور است ؟

بعد از اینکه اقدام به خرید می کنید ، متوجه شوید که اخبار سهام نه فقط به لحاظ قیمتهای بالا بلکه به دلیل استثنائی بودن حجم خرید ، در صفحه اول به چاپ رسیده است . زمانی که شما خرید می کنید ، همه فعالان دیگر بورس هم خرید کرده اند ، پس حالا چه کسی باید به شما پیشنهاد خرید بدهد ؟ اگر زمانی که شما اقدام به خرید می کنید ، قیمتها به طرز سرسام آوری رو به کاهش روند ، آیا بهترنیست دست به کاری بزنید که معمولا به آن پیش فروش می گویند ؟

به عبارت دیگر ، بهتر نیست سهامی را که هنوز نخریده اید بفروشید با این فرض که می توانید بعدا قرار دادهای فروش را با خرید سهام با قیمت های نازل تر انجام دهید ؟

خطر این کار در این است که وقتی با توجه به رکورد بازار تصمیم به پیش فروش گرفتید ، حرکت شما به قدری منطقی باشد که دست شما برای تمام افراد دیگر در بورس کاملا رو باشد . نظر به اینکه سایر فعالان بورس به اجبار می خواهند پیش فروش کنند ، همه عصبی می شوند و می خواهند چنین سهامی داشته باشند . لذا حداقل برای مدتی زودگذر ، تقاضای ناگهانی برای خرید سهامی که اخیرا در افت قیمتها فروخته شده اند ایجاد می شود . وقتی همه سعی می کنند به فوریت بخرند ، قیمت ها افزایش می یابند.

بازار به نقطه ای می رسد که بهبود مجدد نام دارد و بسیاری از کسانی که اقدام به پیش فروش کرده اند حالا چاره ای جز خرید سهام با قیمتهای نامناسب ندارند فوق العاده در بر بسیاری از فعالان بورس وقتی از وجود بازاری که بیشترین سود آوری را داشته باشد ، مایوس می شوند ، اقدام به خرید سهام شرکتهای گوناگون می کنند با این امید که حداقل یکی از آنها برایشان سودآوری فوق داشته باشد.

اما ممکن است در این سبد سهامی هم وجود داشته باشد که بعدا معلوم شود خیلی کم بازده بوده است . در این شرایط یک اتفاق غیر منطقی رخ می دهد . در حالی که سهام قوی قادر نیست به سهام ضعیف کمکی بکند ، سهام ضعیف ممکن است بقیه را نیز تحت الشعاع قرار دهد ، مانند همان مثل قدیمی که می گویند یک بز گر ، گله را گر می کند .

وقتی شما زیان را با حفظ بقیه سهام جبران کنید حتی پس از اینکه تمام سود مورد انتظار از آنها را نیز به دست آورده باشید . در واقع به جای آنکه هنگام به اوج رسیدن قیمت ها اقدام به فروش سهامتان کنید ، آنها را برای مدت زمان طولانی حفظ می کنید و ممکن است سرانجام را با زیان به فروش برسانید . یک امر غیرمنطقی دیگر که در بورس سهام رایج است ، معکوس بود حقیقت با باور افراد است ، مثلا کسی که به طور قطع براین باور است که سهام این شرکت رو به ترقی است ( مثلا سی واحد یا بیشتر ) ، احتمال درست بودن عقیده اش کمتر از کسی است که یقین کمتری دارد .

همانطور که اشاره شد کسی که خیلی مطمئن باشد ممکن است قربانی خوش باوری خود شود . همان طور که در فصل پیش بررسی شد ، شاید یکی از تکان دهنده ترین مسایل بورس سهام برای کسی که محور فکری او بر منطق استوار است ، تمایل او به از دست دادن پول خویش است ، حتی وقتی که قیمت سهام او طی یک روند معمولی رو به صعود است .

از آنجا که او به طور طبیعی محافظه کارو محتاط است ، ابتدا که با افزایش قیمتها مواجه می شود با تردید اقدام به خرید می کند اما همین که بازار شتاب می گیرد ، سهام بیشتری می خرد . هنگامی که روند صعودی بورس ادامه می یابد ، موازنه قیمت ها موجب نامساعدی اوضاع می شود . البته این وضعیت برای کسی که سهام زیادی ندارد ، یک افت موقتی ، حتی به اندازه چند واحد کافی است تا کل سرمایه او را بر باد دهد . با کمی تامل در می یابیم که این مطلب تا چه حد ممکن است حقیقت داشته باشد .

اگر مردی که سرمایه کمی داشته ، ده ه سهم از بازار را باقیمت پایین خریده باشد و دیگر هرگز به مقدار سهمش اضافه نکرده باشد ، یک واحد افت قیمت از آن سهام برای او فقط 10 دلار زیان در بر می دارد ، اما اگر سود های خود را دوباره یک واحد افت قیمت در میانگین قیمت آن سهام برای او 200 دلار زیان خواهد داشت.

شاید کسی فکر کند این خیلی منطقی است که وقتی قیمت سهام در صبح روز کاری بورس بالا باشد ، احتمالا این روند تا انتهای آن روز ادامه خواهد داشت ، بنابراین او می تواند هنگام باز شدن بورس سهام مورد نظر خود را بخرد و یک یا دوساعت بعد از آن را با مقداری سود به فروش برساند ، اما روال معمول به این شکل است که حدود 10 دقیقه وقت لازم است که تا از شر انبوه سفارشات خرید و فروش که شب قبل صورت گرفته ، خلاص شد .

هرگاه طور دیگری عمل شود نوسانات بازار براساس آخرین پیشرفتهای مالی ( هرچه که باشد ) خواهد بود .همچنین هنگام ظهر وقتی که می گویند انرژی افراد به اوج خود می رسد انتظار می رود که قیمتها بالا باشند ، شانس خوبی وجود دارد که شما سهامی به پایین ترین قیمتهای روز به دست آورید زیرا بسیاری از فعالان بورس اوراق بهادار از ساعت 12 تا 1 به صرف ناهار می روند و ترجیح می دهند قبل از رفتن سهام خود را به فروش برسانند .

بنابه دلایل بسیاری ، ممکن است قیمت سهام در اواسط تابستان روبه صعود بگذارد ، یعنی زمانی که افراد اوقات فراغت خود را در فضای باز و زیر نور آفتاب می گذرانند و احتمالا چشم انداز زیباتری از زندگی دارند .

اما مطالعه ای در خصوص جریانات بورس در بیست سال اخیر نشان می دهد که اگر شما در ابتدای ماه آگوست فهرست متنوعی از سهام پر بازده را خریداری کنید و آنها را در اواخر سپتامبر یا اوایل اکتبر بفروشید ، احتمالا نسبت سود شما به زیانتان بیشتر خواهد بود . این مطلب تا وقتی که به یاد می آوریم آگوست فصل تعطیلات است ، غیرمنطقی به نظر می رسد وقتی کسی می خواهد به تعطیلات برود زیاد به بورس سهام فکر نمی کند.

او نه تنها آرزو می کند از نگرانی خلاص شود بلکه چون خسته است و نیاز به استراحت دارد چشم اندازهای کاری برایش خیلی روشن نیست و مایل است سهامش را به هر قیمتی که بازار پیشنهاد کند بفروشد اما یک ماه بعد که از تعطیلات باز می گردد ، در اثر استراحت این ایام بینشی مثبت دارد مطمئن است که کار بورس رو به رونق است و با اطمینان خاطر از پیشرفت قيمتها اقدام به خرید سهام می کند .

شاید برخی انتظار داشته باشند که در ایام نزدیک به کریسمس که افراد سرشار از افکار و آرزوهای خوب برای خود و دیگران هستند ، اوضاع اقتصادی به واسطه خرید کریسمس رونق بگیرد و بورس سهام روند صعودی پیدا کند . اما آمارها موید این است که معمولا در فاصله زمانی سیزده تا هجدهم دسامبر باید انتظار افت موقتی قیمتها را داشته باشیم .

بدون شک دلیل این امر نیاز مردم به پول نقد است ، زیرا در همین روزها است که صاحبان فروشگاه های بزرگ و سایر تاجران زیرک متنوع ترین محصولات خود را برای خرید هدایا به مناسبت تولید مسیح به بازار عرضه می کنند بنا به یک گفته قدیمی ، پیش خرید کنندگان که امید وارند قیمتها افزایش یابند از این اوضاع سپاسگزارند و پیش فروشندگان که فکر می ، کنند قیمت سهام رو به نزول است معمولا به کرسیمس خود می پردازند .

استدلال کاملا منطقی یکی از دوستانم درست قبل از بحران عظیم نوامبر 1929 رابه یاد می آورم . او متوجه سهامی شده بود که به شدت در مقابل روند سیل آسای فروش مقاومت کرده بود و تنها سهامی بود که نرخ آن فقط چند واحد پایین تر از زمان قبل بحران بود . استدلال او چنین بود : « هر سهامی که نوسانات آن به این شکل باشد ، احتمالا فوق العاده است .

بنابراین وقتی اوضاع تغییر کند ، پس از یک یا چند روز این اولین سهامی است که به شدت روند صعودی طی خواهد کرد . » در مورد خوب بودن این سهام حق با او بود اما سرانجام وقتی دوران ترقی فرارسید ، قیمت آن سهام بیش از هر روز دیگر در طی دوران افت قیمتها ، پایین رفت . احتمالا آنچه اتفاق افتاد این بود که بسیاری از افرادی که هنوز سودی در آن داشتند ناگهان تصمیم به فروش گرفتند تا برای خرید سهام ارزان قیمت پول نقد فراهم کنند .

به علاوه ، به لحاظ اینکه این سهام واقعا از مزیت خاصی برخوردار بود احتمالا افت قیمت نداشت ، هیچ کس جرات نمی کرد آن را پیش فروش کند.در نتیجه ، بازار بورس هیچگونه نیاز فوری برای خرید آن وجود نداشت ، تا قیمتش را به سیر صعودی قبل بازگرداند .یک فرد با ذهنیت منطقی به ندرت جرات می کند به حواس خود اعتماد کند . تقریبا هر آنچه را که می بینید غیر واقعی اثبات می شود .

در یکشنبه هفته بعد از آن سه شنبه سرنوشت ساز ماه اکتبر سال 1929 ، وقتی هراس و واهمه وال استریت را فرا گرفته بود ، تمام روزنامه ها تیتر صفحات نخست خود را موضوع سفارش های سیل آسای خرید که ممکن بود کل بازار را در روز دو شنبه در بر بگیرد اختصاص داده بودند .

یک نظر خواهی از بنگاههای کارگزاری بورس در نیویورک که توسط روزنامه نگاران انجام گرفت نشان داد که متصدی های بیچاره دفاتر کارگزاری ، در کمال خستگی به دشواری می توانستند چنین حجم عظیمی از خرید که سوی شکارچیان قیمتهای پایین انجام می شد را اداره کنند . حالا تمام این خریدها منجر به افزایش قیمتها می شد . نمی شد ؟ اما قیمتها در تمام آن دوشنبه از هنگام باز شدن بورس تا تعطیل شدن آن همچنان روند نزولی داشت .

داستان روزنامه ها از سفارش های خرید موجب شده بود تمام کسانی که عاقل تر بودند و یک یا دو روز بیشتر خریده بودند ، متوجه شوند که اکنون زمان بسیار مناسبی برای فروش است . منطقی بودن ، اگر نه مهلک ، خطرناک است .با این اوصاف ، افراد چه زمانی باید اقدام به فروش کنند ؟ همانطور که دیدیم ، افراد صرفنظر از اینکه از چه برنامه های پیروی کنند ، احتمال اشتباه کردن وجود دارد با این حال ما می دانیم که برخی از افراد با موفقیت در بازار بورس فعالیت می کنند آنها چطور از عهده این کار بر می آیند ؟

چه برنامه ای را دنبال می کنند ؟ تا کنون باید روشن شده باشد که تنها روش ایمن و بی خطر ، غیر منطقی بودن است . اگر شما منطقی باشید ، صرفا هر کاری را که دیگران انجام می دهند انجام خواهید داد و اگر اینطور عمل کنید میزان پولی که به دست می آورید ، از آن کسانی که از طریق شستن رخت های دیگران امرار معاش می کنند بیشتر نخواهد بود.

بورس سهام تنها در صورتی می تواند برایتان سودآور باشد که هوشمندانه تر از اکثر مردم عمل کنید . اما اگر همان برنامه آنها را دنبال کنید ، انتظار نداشته باشید که به این مهم دست یابید. در فصل بعدی سعی خواهیم کرد پاسخ این سوال را ( اگر پاسخی داشته باشد ) روشن کنیم.

فصل ششم : در این جا یک گروه ائتلافی وجود دارد !

مدیریت سهام بازارهای مالی( کتاب سرزمین وارونه) قسمت 2

گرچه شانس موفقیت گروه های ائتلافی در بورس تا حدود زیادی به اطلاعات محرمانه آنها بستگی دارد ، اما تقریبا هر کسی _ و بخصوص همان مردی که در دفتر کارگزاری شما روی صندلی مجاور نشسته است ، به سادگی ماهیت یک گروه ائتلافی را برایتان شرح خواهد داد . در واقع ، جای تردید دارد که هیچ موضوع دیگری چنین گسترده ای از اطلاعات نادرست را به همراه داشته باشد ، اطلاعاتی که به راحتی و با اندکی پرس و جو در اختیار همگان قرار می گیرد.

علاوه بر انبوه شایعات غیر قابل اعتماد در مورد برنامه های واقعی گروه های ائتلافی ، داستان های ساختگی فراوانی در مورد توانمندی های معجزه آسای آنها وجود دارد . در اذهان فعالان غیر حرفه ای بورس ، اعضای هر ائتلاف به ندرت ممکن است از قبل تعیین شده و دارای علم مطلق باشند ، آنها یک عصای جادویی دارند که با آن می توانند قیمت هر سهم را به صلاحدید خود تغییر دهند.

یک فعال بورس در گوش دیگری اسم سهام خاصی را نجوا می کند او می گوید : « این سهام در دست گروه های ائتلافی است آنها می خواهند قیمت این سهام را 30 واحد افزایش دهند ، بهتر است وارد صحنه شویم . » در این هنگام یک فعال بورس دیگر با شنیدن کلمه ائتلاف ، گوش هایش را تیز کرده است .او می پرسد : آیا می خواهند سهام را انباشته کنند ؟

یقینا هر روز احتمال دارد تغییر کند . در حقیقت اگر چنین ائتلافی وجود داشته باشد ، در حال انتشار اخبار نادرستی در خصوص یک حرکت قریب الوقوع در بورس سهام بوده ، تا به هدف خود یعنی فروش سهام شرکت مورد نظر دست یابد .البته کسانی که ائتلافها را تشکیل داده و اراده می کنند ، کاملا هم لغزش ناپذیر نیستند .

وقتی در مغلوب کردن بازار موفق می شوند ، همیشه یا به طور کلی به این دلیل نیست که به اطلاعات درونی یک شرکت خاص دسترسی دارند ، بلکه عمدتا به این دلیل است که آنها آموخته های تجربی و مشاهدات بیشتری در خصوص ۱۰۸۰ روانشناسی جمعیت دارند تاعموم فعالان بورس به عبارت دیگر آنها می توانند پیش بینی می کنند که هزاران تن دیگر در بوس سهام احتمالا چه خواهند کرد و بهتر از آنها عمل کنند.

مدیران زیرک این گروهها مدتها پیش به این نکته پی برده اند که چون انسان ذاتا تمایل به خرید ارزان دارد فروش سهام هنگام سقوط قیمتها کار آسانی خواهد بود شاید به همین دلیل است که اکثر آنها سهام خود را هنگام شکسته شدن قیمتها به عموم واگذار می کنند ، نه وقتی قیمتها بالا هستند به عبارت دیگر اغلب ما در زمینه خرید ارزان دچار قضاوت ضعیف می شویم مردم معمولا قیمت بالای سهام خاصی را در دوره قبل به یاد می آورند.

اما به یاد نمی آورند که مدتها قبل قیمت همین سهام پایین بوده است شاید هم فکر کنیم چون قیمت سهام از روز گذشته کمتر است بنابراین سهام مزبور ارزان است اما به این توجه نمی کنیم که امکان دارد قیمت آن فردا بازهم ارزان تر شود . آنها که عاقلترند تا وقتی ماهیت آن سهام را طی آزمونهای دقیق بررسی نکرده و مطمئن نشوند که قیمت آن سیر نزولی نخواهد داشت.

اقدام به خرید نمی کنند اما اغلب ما آنقدر عجولیم که نمی توانیم صبر کنیم تا سهام ماهیت خود را نشان دهد و در نتیجه کمک زیادی به پیشبرد اهداف ائتلاف ها می کنیم .گاهی متوجه می شویم که سهام یک شرکت صعود می کند ، مثلا قیمت هر سهم آن 65 دلار به 88 دلار می رسد . هر بار که قیمت آن اندکی بیش از قبل می شود ، افسوس خوریم که ای کاش زودتر آن را خریده بودیم .

همانگونه که ملاحظه کردیم ذهن بشر بیشتر مایل است فرض کند هر چیزی که اتفاق افتاده پیوسته به همین منوال ادامه خواهد یافت . به همین دلیل ما فکر می کنیم سهامی که قیمت آن رو به افزایش داشته ، پیوسته همین مسیر را طی خواهد کرد و البته شایعاتی مبنی بر اینکه گروه ائتلافی تصمیم دارد قیمت آن را به هر سهم 100 دلار برساند ، تا حد زیادی به این باور ما دامن می زند.

گروه های ائتلافی دقیقا به گونه ای طراحی شده اند که شایعاتی این چنینی را به راه بیندازند بدون شایعاتی مبنی بر افزایش یافتن قیمت سهام خاصی ، چه کسی به خرید آن خواهد شتافت ؟

اگر باور کنیم که قرار است هر واحد از این سهام به قیمت بیش از 100 دلار فروخته شود چه چیزی بهتر از این خواهد بود که هر سهم از آن را کمتر از بالاترین قیمت قبلی یعنی 88 دلار بخریم .در چنین موقعیتی شما و خیلی های دیگر می گویند : « اگر بازهم قیمت آن تا 85 دلار افت کند ، آن را می خریم . » لذا بحث یک سفارش آزاد را با یک کارگزار مطرح می کنیم مبنی بر اینکه هر تعداد از این سهام را به قیمت 85 دلار برایمان بخرد.

این سفارشهای آزاد برای خرید به نرخ چند واحد کمتر از قیمت موجود ، درست همان موقعیتی است که سر کرده های گروه های ائتلافی در آرزویش هستند.زیرا این خریداران ، بازار را برای سهامی که آنها باید بفروشند آماده می کنند ته تنها قیمت پایین برای عموم مردم که در جستجوی آن هستند جذابیت دارد بلکه وقتی قیمت ها بیشتر افت می کنند..

افراد بیشتر و بیشتری قادر به خرید خواهند بود درست همانطور که معمولا یک اتومبیل ارزان قیمت خریداران بیشتری دارد تا یک اتومبیل گران قیمت ممکن است ائتلاف گران بخواهند تمام سهام خود را به بالاترین قیمت به فروش برسانند. اما از آنجا که می دانند این امر غیر ممکن است ، روسای آنها اهمیتی نمی دهند که این سهام را به قیمت ارزان عرضه کنند ، زیرا تا همین جا هم میانگین پولی که دریافت می کنند به طور قابل توجهی بیشتر از میزان پولی است که پرداخت کرده اند.

آنها ممکن است خرید به قیمت 40 دلار را شروع کنند با این هدف که سودی با میانگین 30 واحد بدست آورند بدین منظور باید تلاش کنند تا هر طور شده قیمت را موقتا به 90 دلار برسانند با این دانند که نباید امید وار باشند که سهام زیادی را به این قیمت به فروش برسانند و به این راضی هستند که همزمان با تنزل قیمت ها به فروش خود ادامه دهند تا اینکه آخرین سهام خود را بر مبنای آنچه عموم مردم پایین ترین قیمت تلقی می کنند.

یعنی زیر 70 دلار بفروشند در ضمن برای اینکه قیمت سهام حال می ۰۱۰ خود را به 90 دلار برسانند باید با اشاعه شایعات زیرکانه در باغ سبز به مردم نشان دهند و به آنها اطمینان دهند که قیمت این سهام افزایش خواهد یافت و مثلا به 120 دلار خواهد رسید .وقتی گروهی از افراد ، ائتلافی را برای فعالیت در زمینه سهام یک شرکت تشکیل میدهند ، مایلند کسانی را دور خود گرد آورند که بتوانند اطلاعات محرمانه اولیه در خصوص شرکت مزبور را بدست آورند .

شاید عامل درون سازمان یکی از اعضای هیئت مدیره باشد . او هفته ها قبل از اینکه عموم مردم شانسی برای فهمیدن این موضوع داشته باشند ، از اینکه شرکتش قرار است درآمد افزایش یافته خود را اعلام کند باخبر است و درست زمانی که بخش عمومی متوجه می شود که به زودی چنین اخبار خوبی منتشر خواهد شد ، شایعاتی که در کمال دقت ، ساخته و پرداخت شده اند به آنها می گویند که ائتلاف گران درحال خرید هستند .

شاید تا این زمان گروه ائتلاف کننده اکثر سهامی را که می خواهد خریده باشد و اکنون صرفا به قدری سهم می خرد که به بازار کمک کند _ یعنی قیمت را بالا نگاهدارد و سهام را جذاب جلوه دهد . ممکن است یک بانکدار از اعضای ائتلافی باشد که از سازماندهی خوبی برخوردار است در واقع یک بانکدار به راحتی وارد گروه می شود و برایش مهم نیست این گروه چه نوع تجارتی انجام می دهد .

او نه تنها از جایگاههای نقدینگی مطلع است و می داند موجودی پول چقدر است ، بلکه در موقعیتی است که می تواند گوشه چشمی هم به پشت صحنه داشته باشد و متوجه شود که چه سهامی دست چه کسانی است و صاحبان آن احتمالا چه درسردارند اما مهمترین رکن هر ائتلاف رئیس آن است ، همان کسی که اراده می کند چه وقت و چه مقدار بخرد بفروشد .

هر کاری که او انجام دهد ، اگر فردی کاردان باشد ، تاهمین حد ر قطعی است که از مهمترین اطلاعات محرمانه مطلع است . اگر هر نوع اطلاعاتی از نحوه عملکرد ائتلاف به بیرون درز کند ، قطعا انتشار چنین اطلاعاتی با اراده خودانتلاف صورت گرفته است. وقتی می شنویم که یک گروه ائتلافی قرار است قیمت سهامی را بالا ببرد شاید درست تر این باشد که بگوییم این ائتلاف قرار است عموم را وادار کند قیمت این سهام را بالا ببرند .

تمام کاری که رئیس ائتلاف می تواند انجام دهد ، بهره گیری از علم روانشناسی انسانی برای سوق دادن مردم به سوی انجام خواسته های خویش است. می وقتی زمان مناسب برای کسب سودآوری ائتلاف از سهام خود ، فرا برسد ، تبلیغ از سهام مزبور را آغاز کند ، درست همانطور که یک تاجر برای جذب مشتریان به سمت نوع جدیدی از کالاها دست به تبلیغات می زند.

مدیر ائتلاف ، به این منظور یکی از بزرگترین رسانه های تبلیغاتی روی کره زمین یعنی نوار کاغذی دستگاه نگارش بهای سهام را به خدمت می گیرد مزیت تبلیغات در این روزنامه فوق معمولی این است که یقینا اغلب مشتریان احتمالی ، یعنی همان کسانی که تغییرات قیمت سهام را زیر نظر دارند آن را خواهند دید این تبلیغی بی نظیر است به علاوه وقتی کسی تبلیغ خود را بر مبنای نوار کاغذی دستگاه نگارش بهای سهام ارائه کرد.

این مطلب مجددا در صفحات اقتصادی چاپ می شوند صفحاتی که هزاران نسخه از آنها به صورت تبلیغ رایگان تهیه می شود . البته واقعیت امر این است که روی نواز کاغذی دستگاه نگارش بهای سهام ، هیچ فضایی برای تبلیغات فروش وجود ندارد این فضا صرفا حاوی مظنه های اختصاری قیمت ها است ، مثلا ام .4.38 %. اما این تمام چیزی است که یک گروه ائتلافی برای تبلیغات به آن نیاز دارد اعضای آن می دانند که وقتی سهام صورت از قبل تعیین شده روندی صعودی پیدا می کند.

بازرگانان تمام بخشهای کشور در همان لحظه نظاره گر این واقعیت هستند .گاهی اوقات در دفاتر یک یا چند تن از کارگزاران ، مذاکراتی در خصوص فروش همین سهام با قیمت هایی که اندکی رو به افزایش هستند صورت می گیرد ، این فروشها در حقیقت صرفا سهامی هستند که دست به دست می شوند و هیچ سود یا زیانی را نشان نمی دهند اما افراد خوش باوری که این فروشهای ثبت شده روی نواز کاغذی را می بینند با خود می گویند : « مثل اینکه واقعا در این شرکت کارهایی صورت می گیرد . ببین سهامش در چه حجم های بالایی به فروش می رود ؟ باید رو به پیشرفت باشد . »

عموم مردم اینطور استدلال کسانی که سهامهای به این عظیمی را می خرند ، حتما اطلاعات محرمانه ای از افزایش قریب الوقوع قیمتها دارند بهتر است قبل از اینکه افزایش واقعی قیمت ها آغاز شود اقدام به خرید کنیم . » ( این حقیقت عموم مردم همیشه همان خطاهای گذشته خود تکرار می کنند ، فرصت خوبی برای گروههای ائتلافی است).

وقتی مردم مشتاق خریدن این سهام می شوند ، طبیعتا قیمت آن افزایش می یابد در این مرحله اعضای ائتلاف فروش به یکدیگر را قطع نموده و فروش سهام به مردم را آغاز می کنند . وقتی سهام خود را با قیمتهای بالاتر از ارزش واقعی آن فروختند بی سروصدا خود را کنار کشیده با خوشحالی لبخند می زنند و مردم را با سهامی که خریده اند به حال خود وا می گذارند .اما اگر یکی از اعضای ائتلاف خودش اطلاعاتی را به بیرون درز دهد ، چه خواهد شد ؟

گاهی این اتفاق می افتد و وقتی چنین می شود ، کسی که تعهد خود را زیر پا گذاشته و همچنین تمام کسانی که طبق توصیه او عمل کرده اند با تنبیه و برخورد شدید و سریع مواجه می شوند . اگر او به دوستانش گفته باشد که با خریدن سهام بخصوصی سود سریعی ببرند لذا این قیمتها باید تنزل کنند و پایین نگه داشته شوند تا همه کسانی که اطلاعات او را باور کرده بودند متقاعد شوند که اطلاعات وی نادرست بوده است .

مدیر ائتلاف تمام سعی خود را می کند تا هر کسی که انتظار کسب سود از این اطلاعات را داشته با زیان جبران ناپذیری مواجه شود . حتی اگر این عضو ائتلاف به لحاظ مالی زیان نکند ، همین تنبیه برای او کافی است که برای همیشه پیش چشم دوستانش به فردی بی اعتبار تبدیل شود .شاید این سوال مطرح شود که آیا راهی وجود دارد که بتوان از طریق نوسانهای نوار کاغذی به این نکته پی برد که مرحله کنونی عملکرد یک ائتلاف تکمیل شده است یانه .

گاهی شواهد بسیار روشن هستند هر گاه گردش مالی سهام در اوج یک دوره پر رونق خیلی زیاد باشد قاعدتا باید به این نتیجه برسیم که بخش قابل توجهی از این فروشها کاذب هستند ، صرفا برای اینکه بازاری را ایجاد کنند که در آن سهام خود را به فروش برسانند در چنین مواقعی هر کسی که این نوع سهام را برای فعالیت در بورس خریداری کرده است باید فورا آن را بفروشد.

بازرگانان آماتور معمولا می گویند که مثلا این سهام یا آن یکی هنوز نوسانات خود را نشان نداده اند و هیمشه منظورشان این است که طبعا دیر یا زود قیمتها افزایش خواهد یافت . در واقع اطمینان آنها نشان می دهد که قواعدی وجود دارد ، قواعدی که موجب می شود تا هر سهام هنگام فروش تحت فشار شدید با قیمتهای بالاتری به فروش برسد . واقعیت امر این است که همه ما به بورس سهام یا هر عرصه دیگر ، همیشه در انتظار وقوع رویدادهایی هستیم که آرزو می کنیم اتفاق بیفتند.

این بازرگانان غیر حرفه ای معمولا بیشتر آماده خرید هستند تا فروش و این امر تعجبی ندارد از آنجا که همه به دنبال منفعت هستند این طبیعی است که براحتی بپذیرند به محض اینکه اولین زمزمه های افزایش قیمتها به گوش برسد ، در واقع زمان خرید فرا رسیده است . لذا می توان گفت گروههای ائتلافی مشکل چندانی در بالابردن قیمتها ندارند بنا به یک گفته قدیمی سهام بالان ، رود بلکه بالا برده می شود این احتمالا حقیقت دارد با وجود اینکه فقط در بورس نیویورک 100 سهام از شرکت های مختلف عرضه می شود.

چرا افراد باید نسبت به خرید سهام یک شرکت بیش از سایر سهام رغبت نشان دهند مگر اینکه یک ائتلاف در این امر دست داشته باشد و توجه افراد را به طریقی جلب کرده باشد به عبارتی دیگر چرا افراد باید سهام تبلیغ نشده ای را بخرند ؟ مگر افراد دره ورت وجود صابونی که با هوشمندی از آن تبلیغ می شود تمایلی به خرید صابونی که تبلیغی برایش نمی رد دارند ؟

اما تکرار می کنم اگر قیمتها به واسطه ائتلافها افزایش می یابند فقط به این دلیل است که آنها در زمینه ایجاد نوعی همهمه و جوسازی که هدف آنها تحریک مردم است هوشمندانه عمل می کنند عامل رک واقعی که قیمتها را بالا می برد خرید توسط هزاران سرمایه گذار و فعال کوچک بورس است . شما و من و بسیاری دیگرمثل ما کسانی هستیم که سبب بالا رفتن قیمتها می شویم .

بدون ما از ائتلاف ها کاری ساخته نیست .از آنجا که هر ائتلاف مدیری دارد و او هم مثل بقیه یک انسان است ، طبیعتا ائتلاف ها نیز دارای ویژگی های فردی انسانی هستند که گاهی اوقات در روشهای عملکرد آنها نمایان می شود .بورس بازان زیرکی که مشاهده گر فعالیت های ائتلاف ها هستند ، گاهی اوقات اظهار می کنند که مدیر یک ائتلاف را بواسطه نحوه عملکرد سهام بخصوصی شناسایی می کنند .

آنها با مشاهده نحوه عملکرد سهام خاصی که در دوره قبلی تحت مدیریت همان فرد بوده است .سعی می کنند پیش بینی کنند که این سهم در آینده به چه نحو حرکت خواهد کرد اگر می شد روی نتیجه گیری هایی حساب کرد ، افراد می دانستند چه زمان قبل از بقیه مردم اقدام به فروش کنند .بسیاری از گردانندگان هوشمند بازار با بهره گیری از نمودار هایی که نشان دهنده نوسانات روزانه یا حتی ساعت به ساعت یک دسته سهام طی یک دوره چند ماهه نیز حجم روزانه فروشها و ارتباط آنها با نوسانات قیمت هستند ، در بورس فعالیت می کنند مطالعه این گونه منحنی ها اغلب میزان حمایت و انباشت برخی از سهام را نشان می دهد.

یک مشاهد گر با دیدن نمودار رادیو قبل از افزایش قیمت فوق العاده خود تا بیش از 100 واحد متوجه می شود که سهام این شرکت دو بار به قیمت هر سهم بالاتر از 100 دلار فروخته شد و بعد از قیمت آن به 85 دلار تنزل کرد اما هرگز از حد 85 دلار پایین تر نرفت . بدیهی است که گروه ائتلافی آماده بوده تا با حمایت خود ، نرخ سهام این شرکت را در حد 85 دلار نگاه دارد و سهام تمام کسانی که به این قیمت پیشنهاد فروش می دادند را بخرد.

طبق این نمودار ، سهام شرکت راديو احتمالا حدود هر سهم 85 دلار خریداری شده بود لذا هر کس آن را خریده بود ، قیمت سهامش طی چند هفته دوبرابر افزایش می یافت اماسایر نمودارهایی که همین مقدار حمایت را نشان می داد ، ممکن بود افراد را به خرید سهامی ترغیب کند که قیمت آن خیلی زود افت می کرد . در یک مورد نمودار سهام یک شرکت طبق یک روال همیشگی به مدت چند هفته در قیمت 91 نوسان داشت .هر قیمت آن به 90 نزول می کرد ، به نظر می رسید میزان علاقمندی مردم نیز با توجه به کاهش قیمت ، کمتر می شود.

بسیاری از افراد ، این سهام را با توجه به نمودار آن خریداری می کنند سپس روزی رسید که قیمت آن همچنان بی وقفه سیر نزولی طی کرد تا اینکه به پایین تر از 80 رسید و بعد از آن بازهم پایین تر رفت . در این موقع بود که بسیاری از کسانی که سهام مزبور را به قیمت 90 دلار خریده بودند ، مجبور شدند سهام خود را با زیان بسیار زیاد به فروش برسانند.

به عبارت دیگر ، داشتن نمودار سهام از تفسیر سوابق آن آسان تر است حتی نمودار بازانی که تجربه زیادی در این کار دارند ، اعترا دادن بین انباشت و توزیع کار دشواری است شاید مدیر ائتلاف در صدد باشد تا سهام خاصی را طوری جلوه دهد که گویی خرید خوبی است و از این طریق بازار را برای سهامی که می خواهد به فروش برساند آماده کند .گمانه زنی در خصوص عملکرد ائتلاف ها بر اساس نمودار ها کار آسانی است البته مشروط بر اینکه فرض کنیم مدیران ائتلاف ها همگی افرادی ابله هستند و نمی دانند که مردم پیوسته سعی دارند با استفاده از نمودارها و هر نوع ابزار موجود دیگر حد بزنند که آنها چه می خواهند بکنند.

مدیریت سهام بازارهای مالی( کتاب سرزمین وارونه) قسمت 2

این مطلب با عنوان مدیریت سهام بازارهای مالی( کتاب سرزمین وارونه) قسمت 3 ادامه دارد.

دانشجوی رشته کامپیوتر هستم و علاقه مند به تولید محتوا در زمینه معامله گری.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.