امـروز میخواهم درباره اینکـه چـرا سـطوح تکنیکـال جدیـد از سـطوح تکنیکال قـدیمی بهتـر هستند صحبت بکنیم.
اکثر تریدرها و تحلیل گران فارکس از سطوح تکنیکال قدیمی جهت تشخیص مسیر حرکت احتمـالی بازار استفاده میکنند ، اینیک روش اشتباهی است که تحلیلگران عمل میکنند . آنچه در حـال حاضر اتفاق میافتد خیلی بهتر از آن چیزی است که درگذشته اتفاق افتاده ، گذشته یکچیز بیمعنی است مگر اینکه ثابت شود که اتفاقی که افتاده بر روی حرکت اتی قیمت تأثیرگذار خواهد بـود. یـک مثال خوب در این مورد میتواند تریدر هایی باشند که در تله زیان گرفتارشدهاند.
ما میتوانیم از طریق نگاه به گراف پوزیشن هـاي بـاز شـرکت اوانـدا ( Oanda ) متوجـه شـویم کـه تعداد زیادي از تریدر هاي خردهپا در یک موقعیت زیانده گرفتارشدهاند ، اگر ببینیم که درصدي از تریدرها که از یک یا دو هفته قبل در موقعیت زیانده بودهاند هنوز پوزیشن بازدارند ما بـاور خـواهیم یافت که اتفاقی درگذشته افتاده کـه بـر روي آینـده قیمـت تأثیرگذار خواهـد بـود همچنان که اگـر مارکت به عقب بازگردد به نقطهای که این تریدر ها ورود کردهاند ، احتمالاً آنها شـروع بـه بسـتن پوزیشن هاي خود خواهند کرد و این باعث تغییر احتمالی در قیمت خواهد شد.
اساساً تمامی سطوح داراي یک گذشته میباشند اما یک تفاوت بین سـطوحی کـه امـروز شـکل میگیرد و سطوحی که سه هفته قبل تشکیلشدهاند وجود دارد ، مثلاً یک ناحیـه عرضهای کـه امـروز تشکیل میشود خیلی مهمتر از ناحیه عرضهای است که هفته گذشته شکلگرفته.
مشکل با گذشته
فقط یک روش وجود دارد که قیمت شروع به حرکت کند.
افرادي بایستی در مارکت سفارش خرید یا فروش بگذارند تریدرهاي بانکی کسانی هستند که قیمـت را به حرکت در میآورند ، آنها همیشه نسبت به عمل تریدر هاي دیگر عکسالعمل نشان میدهند ، تمامی تصمیمات آنها وابسته به تریدر هائی است که اخیراً وارد بازار شدهاند . هیچیک از استراتژیهای تریدري آنها بر اساس نقاط یا سطوح گذشته قیمت نیست ، بلکه ورود آنها به مارکت متمرکز بر تعداد سفارشهایی است که وارد مارکت شده و تصمیمات گرفتهشده بر اساس این سفارشهای است.
تریدرهاي خردهپا عمدتاً بر اساس سفارشهای واردشده به بازار تصمیمگیری نمیکندد ، زیـرا فیالواقع راهی وجود ندارد که آنها بتواننـد تعـداد سفارشهای واردشده را ببیننـد ، چنانچـه آنها نتواننـد سفارشهای را ببینند، تنها روشی کـه آنها میتوانند بـراي تحلیلهایشان اسـتفاده کنند کمک گیـري از سطوح تکنیکال قدیمی است.
اگر شما از تریدري سؤال کنید که کدام بخش از چارت را اکثر اوقات نگاه میکند تـا تحلیلهای خود را انجام دهد ، پاسخ سمت چپ چارت هست ، بخش سمت راست عمـلاً مـواقعی کـه تریـدر میخواهد با استفاده از پترنهای کندل استیکی مانند پین بار یا کندل پوششی ، جهت ورود به مارکـت نقاطی را بیابد ، نگاه کرده میشود.
اگر تریدرها تمرکز بر روي بخش سمت چپ چارت را متوقف کنند و شروع به تحلیل آنچه قـرار است در سمت راست چارت اتفاق بیفتد، کنند ، مطمئن هسـتم کـه آنها قـادر خواهنـد بـود کـه پـول بیشتري در بیاورند ، چنانکه بهجای اینکه به اتفاقات چند روز یـا هفتـه یـا مـاه گذشـته چـارت عکسالعمل نشان دهند به اتفاقاتی که در سمت راست قرار است رخ دهد واکنش نشان دهند.
سوئینگ هاي یا لوهاي جدید در برابر قدیمیها
اکثر تریدرها از سوئینگ هاي یا لوها بهعنوان یک روش دائمی جهت تشخیص مسیر حرکـت جدیـد استفاده میکنند ، اگرچه تعداد زیادي از تریدرها از این سوئینگ هـا جهـت قـرار دادن اسـتاپ لاس استفاده میکنند.
همچنان که زمان میگذرد سوئینگ هـاي جدیـدي شـکل میگیرند و سـوئینگ هـاي قدیمیتر کماهمیتتر میشوند وتریدر هائی که استاپ هاي خود را آنجا گذاشتهاند به نقاط جدید منتقل میکنند و یا بر یک تریدرهایی که سفارشهای خـود را آنجا گذاشتهاند اکنـون سفارشهای خـود را بـه سـطوح جدیدتر منتقل میکنند.
به دو سوئینگ هاي ( بالا ) که علامتگذاری شده نگاه کنید براي یک دقیقه تصور کنید که مارکت فقط تا خط عمودي که کشیدهام حرکـت کـرده بـود و شـما هیچکدام از کنـدل هـاي بعـد از خـط عمودي را نمیتوانستید ببینید و تنها دو سوئینگی که با شماره 1 و 2 مشخص کردهام را میتوانستید تریگر پرایس اکشن ببینید اکثر تریدر ها به این نگاه میکنند و هیچ تفاوتی بینهای ها نمی ببینند براي تریدر هـاي هـردو سوئینگ ها یکسان هستند و فقط یکی بالا تراز دیگري است .
دلیلی که سوئینگ شماره دو مهمتر است این است که بریک تریدرهائی که در پوزیشن هاي بلندمدت بودهاند زمانی که اینهای شکسته شده وارد سوئینگ دوم شدهاند و ایـن بـدان معنـی اسـت کـه مـا اکنون تریدرهاي در مارکت داریم که داراي پوزیشن هاي بازي میباشند کـه در ایـن سـوئینگ بازکردهاند و اگر مارکت به عقب برگردد و به سمت سوئینگ شکسته شده آنها میتوانند پوزیشن هاي خود را ببندند که این باعث یک حرکت در قیمت در مسیر سوئینگ شکسته شده می گرد.
اکنون قیمت به سوئینگ هاي دوم رسیده و مارکت تقریباً 15 ساعت هست که از سـوئینگ اول جداشده است و بهاحتمال خیلی زیاد بعید است که تریدر هاي زیادي در پوزیشن خود مانده باشـند آن هم براي یک چنین زمان طولانی و با یک چنین مارکت در حال حرکتـی کـه چنـین فاصـله زیـادي را در طی 15 ساعت طی کرده است بنابراین اکنون این سوئینگ ( شماره یک ) براي ما بیاهمیت است زیرا ما میدانیم که احتمالاً تریدري در این موقعیت نمانده است کـه بخواهـد باعـث ایجـاد تغییـر در قیمت گردد.
سوئینگ هاي هاي یا لوي جدید سفارشهای پنـدینگ خیلـی بیشـتري را احتمـالاً ، نسـبت بـه سـطوح قدیمیتر در خود جایدادهاند ، زیرا تریدر ها آنها را به قیمت جاري نزدیکتر میبینند سفارشهای پندینگ مانند سفارشهای پنـدینگ خریـد یـا فـروش یـا اسـتاپ لاس ، پتانسـیل ایجـاد تغییـر قیمـت در مارکت را دارند و اکثر اوقات در سوئینگ هاي یا لوي اخیر قرار داده میشوند.
هر چه سوئینگ هاي هاي یا لو به قیمت نزدیکتر باشند براي تریدرها مهمتر میباشند.
نواحی عرضه و تقاضاي جدید در برابر سطوح قدیمی
نواحی عرضه و تقاضا مورد دیگري از سطوح تکنیکال هستند که باگذشت زمـان اهمیـت آنها کمتـر میشود.
نکته مضحک این است که درروش آموزش سطوح عرضه و تقاضا بهوسیله اکثـر سایتهای آنلایـن بیان میگردد که هر چه قیمت از نواحی عرضه و تقاضا دورتر گردد شانس اینکـه در زمـان بازگشـت قیمت به آنها تغییر جهت ایجاد گردد بیشتر است من قبلاً در مقاله عرضه و تقاضا دراینباره صـحبت کردهام اما اکنون یک سري نکات اضافی که نتوانستم قبلاً بگویم در اینجا با جزئیات شرح میدهم:
یکی از ملزومات اولیه یک سطح عرضه و تقاضا تریدر هاي خرده پائی هستند که با سفارش خریـد یـا فروش در این نواحی وارد مارکت میشوند این تریدر ها سفارشهای موردنیاز بانکها را در نـواحی عرضه و تقاضا تأمین خواهند کرد . زمانی که به یک ناحیـه برخـورد قیمتـی صـورت نگرفته و قیمـت براي مدت طولانی از آن دور باشد این بدان معناست که بانکها عمـلاً سفارشـی ندارنـد کـه بـا آن بتوانند در این ناحیهترید هاي خود را بارگذاري کنند زیرا اگر آنها چنین قصدي داشتند مارکت قطعاً آن را خیلی زود پس از تشکیل ، تست میکرد و بانکها سفارشهای خود را آنجا قرار میدادند.
زمانی که قیمت یک مدت طولانی از این ناحیه دور بوده ، شرایط مارکت تغییر کـرده و مـوارد جـذاب براي بانکها نیز تغییر گرده است بنابراین زمانی که قیمت به ایـن نـواحی عرضـه و تقاضـا بعـد از یـک مدت طولانی بازمیگردد بانکها دیگر سفارشهای خود را آنجا بارگذاری نمیکنند زیـرا کـه سـاختار کلی مارست تغییر کرده است.
در اینیک ناحیه عرضه که در چـارت یکساعته usd/aud قـرار دارد، دیـده میشود ، زمانی که ایـن ناحیه عرضه شکل گرفت usd/aud در یک سراشیبی تند قرار داشت باگذشت زمـان ایـن کـاهش متوقف شد و قیمت شروع به بالا رفتن کرد . اکنون شرایط مارکت تغییر کرده و بنابراین بانکها دیگـر علاقهمند به این ناحیه نیستند زیرا که روند کلی تغییر کرده است .
تنها دلیلی کـه بانکها میخواستند از ایـن ناحیـه اسـتفاده کننـد زمـانی بـود کـه در ابتـداي ایجـاد آن سفارشهای فروش بیشتري را در مسیر روند نزولی قرار دهند. اکنون روند نزولی تمامشده و دلیلی بـراي آنها وجود ندارد که سفارشهای فروش در مارکت قرار دهند که به معنی این است که آنها هیچ استفادهای از این ناحیه نخواهند داشت و قیمت در برخورد به آن به پایینتر سقوط نخواهد کرد.
خلاصه
سطوح تکنیکال جدید ، در تعیین جهت حرکت قیمت نسبت به سطوح قدیمی همیشه بهتر هستند.
اگر شما روي سطوح قدیمیتر تمرکز کنید شما اساساً شبیه یک اندیکاتور انسانی عمل خواهید کرد ، زیرا همیشه در پشت سر تحولات جدید ، جـایی کـه قیمـت در حـال حرکـت هسـت قـرار خواهیـد داشت که اهمیت بسیار بیشتري نسبت به گذشته قیمت دارند و سطوح ( سوئینگ هـا ) هـاي یـا لـوي جدید نمونه کامل و بیعیبی از این موضوع میباشند. من فکر میکنم بخش بزرگـی از ایـن مشـکل که چرا تریدرها بر روي سطوح گذشته تمرکز میکنند به دلیـل گسـترش اطلاعـات نادرسـت توسـط کسانی است که اصولاً تریدر نیستند است.
آقاي سم سیدن معلم اصلی سطوح عرضه و تقاضا در وب هنوز مقـدار زیـادي از مـواردي کـه دربـاره سطوح مستقیم عرضه و تقاضا میگویند اشتباه است و تعـداد زیـادي از تریـدرها بهواسطه اطلاعـات غلطی که ایشان میدهند زیان میکنند.
در پایان من فکر میکنم تریدرها زمانی که تمرکز خود را بر روي سطوح جدید بهجای سطوح قدیمی بگذارند به مقدار زیادتري بهتر عمل خواهند کرد .یک روش خوب براي تمرین این مسئله کارکرده فقط بر روی سطوح تکنیکالی است که در طی هفته گذشته تشکیلشدهاند و تمامی تصـمیمات خـود را بر اساس این سطوح بهجای سطوح قدیمی بگیرید و یک مدتی این را امتحان کنیـد ببینیـد کـه آیـا پول بیشتري نسبت به کار بر روی سطوح قدیمی درنمیآوردید.
مترجم: بهرام معرفی
ویراستار : میثم قره باقري