مدیریت-بازارهای-مالی(-کتاب-سرزمین-وارونه)-قسمت-4

مدیریت سهام بازارهای مالی( کتاب سرزمین وارونه) قسمت 4

ادامه مطلب مدیریت سهام بازارهای مالی( کتاب سرزمین وارونه) قسمت 3

ادامه فصل هشت: با احتیاط قدم بردارید

مدیریت سهام بازارهای مالی( کتاب سرزمین وارونه) قسمت 4

اگر زمانی که تمايل به فروش نداريد، کارگزار حاشيه سود بيشتری ازش ما میخواهد، بايد پول کافی، تهيه و سهام را نقدا پرداخت  کنيد. درغير اين صورت، تنها نتيجه افزودن اعتبار پولی بيشتر، می تواند از دست دادن  اصل همان پول باشد  .گرچه من انتظار دارم هرچند وقت يکبار هنگامی که قيمت سهام کاهش می يابد بخرم و وقتی قيمت ها به اوج می رسد، بفروشم.

اما انجام همين کار را به دوستانم توصيه نمی کنم. من اعتقاد دارم، کم نيستند افراد بسيار باهوشی که اصلا هيچ کاری با سهم ندارند زيرا طبيعتا فاقد توانايی مناسب برای اين بازی خاص هستند. اولا بورس اوراق بهادار به هيچ وجه جای کسی که اجازه می دهد اعتقادات راسخ در ذهن او ريشه دوانده و بمانند، نيست. کسی که عضويت در حزب جمهوريخواه  يا کليسای پروتستان را می پذيرد، صرفا به اين دليل که پدرش اين راه را رفته و او هم در چنين جو فکری رشد يافته است بايد در جستجوی جايگاه د يگری برای شکوفا شدن استعدادش باشد.

گاهی اوقات شرايط چنان به سرعت تغيير می کند که فرد مجبور است برعکس تصميم پنج دقيقه قبل خود  عمل کند.شايد به جای فروختن تمام سهام خود، ناگهان بايد با خوش بينی  اقدام به خريد نمايد .يک فرد عادی وقتی به يادمی آورد   که تصميمش ر ا در مورد   عقيده  ای که مدتها  برايش محبوب بوده، تغيير داده است به جای اينکه خوشنود شود، حالت تدافعی پيدا می کند.

شايد پايمردیدر ميان پرهيزگاران جايگاه خود را داشته باشد،اما ذهنی که باورها در آن متبلور شده  و خارج هم نخواهدشد، بستر ايده آلی برای عملکردهای موفقيت آميز در وال استريت نيست. يک فعال بورس، نه تنها بايد خيلی زود به نظراتش پايبند نشود،بلکه بايد از قضاوت بر اساس فرآيندهای  پيشين بازار نيز پرهيز کند. در غير اين صورت همواره ناراضی خواهد بود.

بايد بدانيد  که تا کنون هيچ کس در بورس اوراق بهادار عملکرد بی عيب و نقصی نداشته است.اگر شما هيشه دقيقا به قيمت کف بازار بخريد و بعد به بالاترين قيمت بفروشيد، از خود منزجر  خواهيد شد،زيرا به قضاوت خود و خريد بيشتر اعتقاد زيادی نداشته ايد.کسانی که همواره  براساس وقايع گذشته عمل می کنند يا به کالبدشکافی اتفاقات گذشته می پردازند،بهتر است بازار بورس را فراموش کنند.

گروه ديگری که تعدادشان هم زياد است و بايد از وال استريت پرهيز کنند،کسانی  هستند که انتظار دارند خيلی راحت چيزهای خوب زندگی را به دست آورند و در نتيجه مايل  نيستند  برای يافتن سهام پر بازده،  زحمتی به خود بدهند. تنها معدودی از ما به طور طبيعی آنقدر تنبل هستيم  که می خواهيم در برهه هايی از زمان به شدت به کار و مطالعه بپردازيم،به اين اميد که بعدها آسايش بيشتری داشته باشيم. من اغلب به منظور تحقيق در مورد شرکتی که تصميم به خريد سهامش دارم، دشواری سفرهای طولانی با قطار را نيز به جان خريده ام .

هر کسی می تواند با ذهنيت يک  خبرنگار و کنجکاوی بسيار و با طرح سوالات فراوان خود را متقاعد کند که سهام بخصوصی خوب است يا آنقدرها هم خوب نيست . اما اغلب مردم دوست ندارند اين زحمت را به خود بدهند وترجيح می دهند به راحتی توصيه فرد غريب ه ای را که در دفتر يک کارگزار در کنارشان نشسته است بپذيرند .

درواقع، فقط يک نوع تعهد را می شناسم که مردم در مورد آن تحقيق کمتری در مقايسه با خريد سهام انجام می دهند و آن هم پيوند زناشويی است. مردی که احتمالا يک ساعت برای خريد يک پيراهن وقت صرف می کند،شايد يک سهام بخصوص،يا همسرش را پس از  معمولی ترين بررسی و تحقيق انتخاب کند .

به همين ترتيب، همين فرد ممکن است برای سرمايه گذاری 10000 دلاری جهت خريد خانه با يک کارشناس مشورت کند،ولی برای سرمايه گذاری همين مقدار پول درسهام يک شرکت ناشناخته، به همان راحتی که برای يقه اش دگمه می خرد، عمل می کند.درنتيجه، آن عده از افراد که معتقد به نگاه کردن قبل از شيرجه زدن نيستند، بايد کاری به کار بورس سهام نداشته باشند .

از آنجا که حتی بسياری از افراد باهوش به طور يقين در بورس سهام و ساير عرصه  های سرمايه گذاری زيان می کنند، سوال مهمی که مطرح می شود اين است که آيا اصولا بهره گيری از عقل معاش برای همه اقشار مردم راه درستی است؟ چرا با پس انداز پول مخالف باشيم، وقتی فعالان وال استريت می خواهند آن را از ما بستانند؟

چندی پيش، زن جوانی  از من پرسيد از چه راهی به پس اندازوسرمايه گذاری پول بپردازد تا در دوران کهنسالی فردی مستقل باشد.من فهميدم اگر او مخارج خود را طی يک  دوره چند ساله کاهش دهد،خواهد توانست قبل از 55 سالگی مبلغی حدود 5000 دلار پس انداز نمايد .6% از اين مبلغ می توانست در ماه فقط 25 دلار به او بدهد که برايش کافی نبود.

لذا به او توصيه کردم به جای اينکه تلاش کند تا پول زيادی پس انداز کند، بهتر است مقداری لوازم آرايش و لباس های زيبا بخرد و خودش را چنان دوست داشتنی کند تا ادونيسی صاحب ثروت و مکنت با او ازدواج کند و ديگر لازم نباشد نگران چيزی باشد. من  هنوز هم فکر می کنم اين توصيه حداقل در مورد اين خانم کاملا سازگار بود. 

يکی از آشنايانم در اکتبر سال 1929 تمام دارايی خود حدود 71000 دلار را به  جز 800 دلار از دست داد.پس از شبهای زيادی که دچار بی خوابی می شد، چنان در وضعيت عصبی وخيمی به سر می برد که پزشک معالجش به او دستور داده بود تا برای استراحت مطلق به درياچه پلاسيد سفر کند .او و همسرش را هنگامی که می خواستند سوار قطار شوند ديدم .

با لبخند شجاعانه ای گفت :ما تصميم گرفته ايم با هم به يک مسافرت طولانی برويم، چيزی مثل ماه عسل دوم. اما تا حالا نمی دانستيم که می توانيم مخارج آن را  فراهم کنيم .صرف هزينهء منطقی برای آنچه که به شدت دوست داريم، اغلب بهترين راه برای  واقعيت بخشيدن به سودهای کاغذی است.من مدت ها پيش اين را برای خودم يک قانون کردم : وقتی با فروش سهام سودی به دست می آورم و از طرفی چيزی هست که خيلی دوست دارم آن را  بخرم، سهامم را می فروشم و آن چيز را می خرم.

حتی اگر به نظر برسد با صبر کردن بيشتر، سود بيشتری خواهم داشت.بارها سفری به اروپا را به سود بيشتر ترجيح داده ام و از اينکه از سود بيشتر صرفنظر کرده ام افسوس خورده ام . اما هر بار بدون استثناء قيمت سهامی که به خاطر چنين سفری فروخته بودم، بيش  از آنکه بالاتر برود، پايين تر رفت و نمی دانيد وقتی در آن چشم اندازهای زيبای اروپايی مشغول بازی بولينگ هستيد.

تمام مخارج آن توسط وال استريت پرداخت شده است و متوجه می شويد ارزش سهامی که فروخته ايد پايين آمده، چقدر دل انگيز است که به صندلی خود لم دهيد و فکر کنيدهم اکنون صاحب چيزی هستيد که هيچ کس نمی تواند آن را از شما بگيرد.

مزيت فروش سهامی که می تواند برايتان سودآور باشد به خاطر خريد چيزی که می  خواهيد يا چيزی که خانواده ء شما می خواهد، نه تنها موجب می شود که منافع کوتاه مدت  شما به منافع دائمی تبديل شود بلکه ب ه اين ترتيب اين فرصت را پيدا می کنيد تا از  جايگاهی متفاوت و همچون يک تماشاچی به بورس نگاه کنيد  .شايد اصلا دلتان نخواهد سهام خاصی را که هميشه برايتان مثل دوستان خوبی بوده بفروشيد.اما وقتی آنها را فروختيد، آيا احساس نمی کنيد که می خواهيد همان سهام را  دوباره بخريد؟

معمولا اينکه شما در کدام طرف نرده ها هستيد تفاوت زيادی در اوضاع ايجاد می کند و هيچ چيز مثل يک نگاه به دور از تعصب و حاشيه به شما کمک نمی کند تا  عاقلانه عمل کنيد  .مرد جوانی را می شناسم که مدت شش ماه است با يک تراست سرمايه گذاری در  ارتباط است . چندی پي ش او تمام افت و خيزهای بورس سهام ( تقريبا ساعت به ساعت آن را) به درستی پيش بينی کرد.

هر کسی که طبق پيش بينی او عمل می کرد، حتما سودی نصيبش می شد. اما خود او در تمام اين مدت سهامی نخريد و به همين دليل بود که پيش بينی هايش تا اين حد درست از آب درآمد .وقتی او د ر بازار سهام فعاليت می کند، صرفا از موفقيت متوسطی برخوردار است زيرا هنگام معامله، بيشتر تحت تاثير تعصب هايش عمل می کند تا اينکه آزادانه و بی غرض حقايق را دنبال نمايد  .خطرناک ترين چيزی که ممکن است   برای يک فعال تازه بورس اتفاق بيفتد اين است که بلافاصله موفقيت دور از انتظاری کسب کند.

از آنجا که اغلب ما هر چيزی را بدون زحمت می خواهيم و قلبا انتظار داريم بدون زحمت به خواسته خود دست يابيم،سودهای فوری  صرفا به تحکيم اين باور کمک می کند و فکر می کنيم همه چيز به آسانی امکان پذير است  .فردی که به طور اتفاقی دو يا سه تجربه موفق را پشت سر می گذارد، به راحتی حاضر است  همه دارايی خود را به خطر بياندازد.

يک کارگر جوان روحانی را می شناسم  که کل دارائيش 1000 دلار بود و تصميم داشت در يک دفتر کارگزار حساب اعتباری افتتاح کند.يک روز صبح برای گرفتن اطلاعاتی درباره قيمت تلفن کرد و گفت : ( اگر می توانستم برايتان يک چک بياورم ،يکصد سهم از سهام شرکت جنرال يونيورسال را می خريدم.اما تا فردا صبر خواهم کرد ).

کارگزار به او جواب داد: لازم نيست صبر کنيد، ما می دانيم که پول شما  آماده است .اگر بخواهيد می توانيد همين الان اقدام کنيد  >>.آن موقع ساعت 11 صبح بود. سه ساعت بعد او با سودی معادل 480 دلار سهام خود را فروخت ! فکرش را  بکنيد. او برای به دست آوردن حتی يک سنت از اين پول هيچ زمانی صرف نکرده بود. او فقط  فردای آن روز آمد و کارگزار چکی معادل 480 دلار به او داد که نشانگر ما به التفاوت دلپذير قيمت خريد و  فروش او برای صد سهم بود.

تعجبی ندارد اگر کار دائمی او با دستمزد هفتگی ناچيز، کم کم برايش مسخره به  نظر برسد . او خيلی زود چنان اعتماد به نفسی در خود حس کرد که در پايان پنج هفته سودهای بدست آمده و نيز سرمايه اوليه خوديعنی 1000 دلار را تماما از دست داد. تجربه مرد جوان ديگری که می شناختم، غم انگيزتر اما در درازمدت ايمن تر بود.

او در نخستين معامله خود در بورس سهام نوعی احتياط اسکاتلندی را به کار برد .او بهکارگزارش گفت  <<:من قصد دارم يکصد سهم از سهام شرکت يونايداستيتس استيل را  در صورتی که قيمت آن به 175 دلار کاهش يابد بخرم، اما نمی خواهم اجازه دهم که بازار خيلی از من پيشی بگيرد، لذا به محض اينکه آن را خريديد، اگر قيمت آن به 172 دلار کاهش يافت، فورا آن را بفروشيد و نگذاريد بيش از آن زيان کند .

نيم ساعت بعد، کارگزار به او تلفن کرده بود تا بگويد که هردو سفارش را  انجام  داده است! سهام شرکت استيل تنزل کرده و به 172 دلار رسيده بود و بعد دوباره روندی  رو به افزايش پيدا کرده بود_و جوان تازه کار 300 دلار به علاوه کارمزد کارگزار را از دست داده بود . ماجرايی غم انگيز بود که به سرعت اتفاق افتاد اما درس ارزشمندی بود. او در نهايت مقداری پول به دست اورد .

شمار عظيم و شگفت انگيزی از فعالان بورس، متشکل از کسانی است که کلنل آيرز آنها را اقليت نادان می نامد. آنها نه تنها در بازاری هستند که خارج از فهمشان است، بلکه می خواهند پولی را ريسک کنند که هرگز قادر نيستند دوباره آن را به دست بيا ورند  .مثلا وقتی کسی که کل درآمدش کمتر از 5000 دلار است، سهامی به ارزش 50000 دلار را به صورت اعتباری می خرد، حداقل می توان  گفت عقلش را موقتا از دست داده است.

او نه تنها نبايد تمام دارايی خود را به صورت  اعتباری ريسک کند بلکه اصلا نبايد آن را وارد بورس نمايد. حداقل نيمی از اين مبلغ  بايد به طور دائمی در اوراق بهادار ممتاز سرمايه گذاری گردد. من شخصا فکر می کنم اين قانون خوبی است که هميشه فقط مبلغی را وارد بورس کنيم که در بدترين شرايط، مثلا بحران اقتصادی در يک دوره يک ساله، بتوانيم آن را جايگزين کنيم.

بسياری از مردان يا زنان با اينکه تصور نمی کنند بتوانند بدون آمادگی يا برخورداری از استعداد لازم در حرفه يک دلقک سيرک، خواننده اپرا يا بقال موفق شوند،با اين وجود انتظار دارند که در يک مدت خيلی  کوتاه در بورس سهام _ که شايد پيچيده ترين و دشوارترين بازی روی کره زمين باشد توفيق پيدا کنند.

دليل ايمان به موفقيت،آن هم بدون تخصص خاص، بدون شک می تواند باور جهانی انسانها به شانس باشد .شايد هيچ چيز مثل باور جهانی به شانس نمی توانست موجب حفظ روند کنونی بورس سهام شود . شايد کسی بگويد افراد باهوش اعتقادی به شانس ندارند. اما اينطور ني ست،آنها هم به شانس معتقدند ! صرف نظر از  اينکه چقدر باهوش هستيد،شما هم در درون خود اعتقادی شخصی به عاملی داريد که شما را  از بدبياری مصون می دارد  .وقتی خبری مربوط به حادثه ريل قطار را می شنويد، نمی توانيد خود را در قطاری با اين موقعيت تصور کنيد. شما با خود می گوييد: اين اتفاق هرگز برای من رخ نخواهد داد.

وقتی شرکت بيمه، طول عمر احتمالی شما را تخمين می زند شما در باطن خود انتظار داريد که حتما مدت طولانی  تری را زندگی کنيد زيرا بر اين باور هستيد که فردی قرين رحمت هستيد. همه همين طور  هستند. عده ای پسر بچه ولگرد را می بينيد که مشغول بازی کراپز هستند. يکی از آنها که به تدريج تمام پولش را تا آخرين پنی از دست داده است، رو به دوستش کرده و می گويد 52 : سنت به من قرض می  دهی؟  زيرا با اطمينان فکر می کند اگر کمی پولش بيشتر بود، می توانست کل  بازی را به نفع خود جبران کند.

همين طور کسی است که در اثر فقدان دانش وتجربه لازم، به مدت ده سال به طور مداوم در بورس زيان کرده اما بازهم با ايمانی تزلزل ناپذير به پيروزی نهايی به اين کار ادامه می دهد.سوابق او به روشنی  نشان می دهد که واجد شرايط لازم برای کاری که سعی در انجامش را دارد نيست، با اين وجود هرگز باور خود را مبنی بر اينکه در نهايت بخت با او يار خواهد بود از دست نمی  دهد  .از سويی ديگر، هر چند خطرات فعاليت در بورس را برشمرديم ولی بايد گفت اين امکان هم وجود دارد که در مورد شانس بيش از حد بدبين بوده باشيم.

اين فکر که هر کس چند سهم از  سهام عادی را بخرد، به شدت زيان  خواهد کرد . همان قدر احمقانه است که فکر کنيم هر کس يک گيلاس آبجوی خانگی را بچشد، محکوم به خوابيدن در قبر يک دائم الخمر است .در واقع می توان گفت هر کسی کم وبيش ريسک می کند.

وقتی بقال سر نبش سيب زمينی را به قيمت عمده فروشی می خرد و انتظار  دارد که آن را با سود بفروشد، در واقع قمار می کند. پيش فروشی ها>>در زندگی روزمره رايج تر از آن است که فکر می کنيم. وقتی يک مقاطعه کار موافقت می کند خانه ای را به قيمت معينی بسازد، قصد دارد مواد اوليه را هنگامی که واقعا مورد نياز  است بخرد  .

آنچه موجب می شود خريد سهام عادی که به دقت به منظور سرمايه گذاری انتخاب شده، به طور نسبی ايمن باشد، اين حقيقت است که  جمعيت جهان پيوسته رو به رشد است و تقاضا برای اغلب محصولات مرغوب نيز هميشه رو به افزايش است. ما از زمان جنگ جهانی تبديل به ملتی  سرمايه گذار و قمار باز شده ايم و شايد اين مردان چهار دقيقه ای بودند که در خلال  جنگ جهانی، علاقه به قيمت های در حال نوسان اوراق قرضه را در ما بنيان نهادند و ما را ترغيب به خريد اوراق قرضه آزادی کردند.

بسياری از ما قبلا هرگز لذت مراجعه به نخستين صندوق امانات بانک و جدا کردن يک  برگه سهم را تجربه نکرده بوديم .پس از موفقيت در اين روش پيشرفتهء پس انداز پول، به اين فکر افتاديم که باز هم فراتر رفته و اوراق قرضهء ديگری هم بخريم، در واقع نه تنها اوراق قر ضهء آزادی بلکه نسبت به خريد اوراق قر ضه شهرداری ها و صنايع هم اقدام کنيم .

اما به  لحاظ دانش مسائل مالی در ابتدای راه  بوديم  .اکنون که نحوه خريدن اوراق قرضه را ياد گرفته ايم، کم کم به فکر خريد سهام هم می افتيم و نه تنها بهترين سهام که برای زنان بيوه و کودکان بی سرپرست مناسب است،بلکه سهام عادی را هم مدنظر داريم .سود سهام  عادی به واسطهء انتشار کتابی تحت عنوان خريد سهام عادی به عنوان سرمايه گذاری بلند مدت، نوشتهء ادگار.ل.اسميت، ترقی بسيار زيادی کرد.

13.مدیریت سهام بازارهای مالی کتاب سرزمین وارونه قسمت 4

داستان کتاب از اين قرار است که اسميت در يک بنگاه معاملات اوراق قرضه استخدام شد تا تحقيق فراگيری انجام دهد و سپس گزارشی مبتنی بر اثبات مزيت اوراق قرضه در تمام اشکال آن برای سرمايه گذاری دراز مدت تهيه کند. اما همچنان که وی حقايق را بيشتر و عميق تر کشف می کرد، متوجه شد که بايد چيزی را ثابت کند که اعتقادی به آن ندارد.

اينکه اغلب سرمايه گذاری های سودآور مبتنی بر خريد ليست متنوعی از سهام عادی سوداور است. نکته مهم اين است که ما ملتی صنعتی هستيم و صنايع موفق ما پيوسته در حال رشد می باشد. شما اوراق قرضه ای را مثلا به  قيمت اسمی 1000 دلار می خريد و وقتی پس از بيست يا سی سال موعد پرداخت می رسد، شما  دوباره همان 1000 دلار را دريافت می کنيد.

اما احتمالا 1000 دلار شما در زمان کنونی فاقد ارزش پولی است که در آن موقع پرداخته ايد، زيرا با اين پول نخواهيد توانست  همان مقدار اوراق قرضه را بخريد . شايد قدرت خريد دلار به تدريج طی ساليان ميانی که شما طی آن پول خود را از دست داده ايد، کاهش يافته باشد. از سويی ديگر اگر شما سهام عادی بخريد که نه تنها سود بلکه مالکيت واقعی بخشی از يک صنعت رو به رشد در يک شاخهء توسعه يابنده را به شما می دهد، آنگاه سهام شما به نسبت موفقيت اين شرکت هر روز  ارزشمندتر می شود.

وقتی در روزنامه ها ليست اوراق قرضه  ای را می خوانيم که از آن يک  مولتی ميليونر بوده که دار فانی را وداع گفته و وصيت  نامه اش بايگانی شده، بی اختيار تحت تاثير اين حقيقت قرار می گيريم که ظاهرا اين هم قطاران پير پولدار و زيرک علاقه بسيار زيادی به سهام عادی دارند. آن ها صرفا به اين دليل پولدار نشدند که شنبه هر هفته به بانک می رفتند و بخشی از درآ مدشان را پس انداز می کردند، بلکه آنها پول خود را در جايی می کاشتند که می توانست ريشه کند و بعد شاخه بدهد و  رشد کند.

در پی علاقه ای که به تازگی در راستای مالکيت اوراق قرضه در مردم ايجاد شده، شاهد روند طولانی و بی وقفهء رونق و شکوفايی کم سابقه ای هستيم. افزايش قيمت سهام بسياری از شرکت ها نتيجه افزايش درآمد ها بوده است اين درآمد ها از آن رو ايجاد شده اند که من و شما دستمزدهای خوبی  دريافت کرديم و توانستيم اقلام عرضه شده توسط شرکت های عظيم را بخريم.

در واقع، اين وجود ماست که موجب رونق و شکوفايی شرکت های بزرگ می شود. با توجه به سهام موجود در صدها شرکت  رو به توسعه که از مديريت کارآمد برخوردارند، به نظر می رسد به همان نسبت که  پولسازی در بورس کار آسانی است از دست دادن پول در اين عرصه نيز به سهولت روی می دهد.

در واقع اگر مانع بزرگ طبيعت انسانی نبود سود آوری در بورس سهام کار ساده ای می شد ما اولين کشور صنعتی روی کره زمين هستيم با خيل عظيمی از شرکت هايی که بايد رشد  کنند و برارزش خود بيفزايند   .اما اين فرصت چه فايده ای دارد وقتی بی صبری طمع و غرور ساير خصلتهای حقير انسانی موجب می شود تا رفتاری ابلهانه  داشته باشيم؟

برای ماچه سودی دارد که سهام يک شرکت با آينده عالی را بخريم در حالی که طی يک دروه رکود موقت که صرفًاً نتيجه شايعات بدبينانه روزنامه هاست پس از چند هفته در کمال نااميدی مجبور خواهيم شد سهام خود را بدون سود بفروشيم؟ 

من می توانم قانونی کلی برای داشتن  عملکردهای موفقيت  آميز در بورس پيشنهاد دهم هر کسی می تواند چنين قانونی ارائه  دهد که اگر کسی آن را بپذيرد و دنبال کند شکست او تقريباً غير ممکن خواهد بود. اين قانون می تواند چنين چيزی باشد:

سهام صنايع مادر که به تدريج سود آوری زيادی را نشان می دهند بخريد اين صنايع توليد کننده اقلامی هستند که مردم بدون آنها نمی توانند به راحتی زندگی کنند اما هر قدر هم سهام اين صنايع سود آور باشند زمانی اقدام به خريد کنيد که شاخص کل بازار به روند نزولی خود بنا به اخبار  ناخوشايند خاتمه داده باشد از آن سو، وقتی روند رو به ترقی بازار بنا به اخبار مساعد متوقف شد، تمام سهام خود را بفروشند .

اين قانون ساده همراه با اندکی تعديل حتماً می تواند برای هر کسی که از آن پيروی می کند پولساز باشد به هر حال آن  را امتحان کنيد مگر اينکه بگوييد يک نابغه هستيد، و صراحتاً ميگويم عميقاً شک دارم  که باشيد شما هم به سهم خود اشتباهاتی خواهيد داشت درست همان طور که اغلب ما  داريم.

مدیریت سهام بازارهای مالی( کتاب سرزمین وارونه) قسمت 4

در نتيجه در پايان يک دوره افزايش قيمت متعجب می شويد که چرا نتوانستيد  درچنين موقعيت مناسبی پول بيشتری بدست آوريد .اگر شما صرفاً فردی عادی هستيد( که روی هم رفته احتمالش وجود دارد ) اين شکيبايی را نخواهيد داشت که قبل از خريد سهام يک شرکت به دقت در مورد آن تحقيق کنيد يا حتی اگر اين کار را هم بکنيد منتظر  نخواهيد ماند تا بازار مقاومت روشنی نسبت به اخبار ناخوشايند نشان دهد.

اما اگر  توانستيد تاحدودی ازاين خطاها اجتناب کنيد آنگاه اين طمع شماست که موجب می شود مدت زيادی برای فروش صبر کنيد و سودهای خود را از بين ببريد. از دوستی که پژوهشگر مستعد بورس اوراق بهادار و يک فعال بورس موفق است خواستم که به من بگويد چگونه موفق می شود عملکردهای سود آوری در سهام داشته باشد.

او جواب داد : اولين قدم، بايد اين باشد که تلاش کنيم روند بازار را معلوم کنيم. اين امر هفت رای از ده رای مربوط به خارج  شدن از بورس يا وارد شدن به آن را تعيين می کند. دو رای ديگر بايد مربوط به صنعتی  باشد که انتخاب می کنيد و رای آخر به سهام مورد نظر  آمار و عوامل اقتصادی اوليه اگر  درست باشند می توانند به ما کمک کنند.

اما خطر بزرگ اين است که نادرست باشند فرض  کنيد چند هفته بعد از بحران عظيم بهترين تحليلی که از اين وضعيت می کنيد شما را به اين باور برساند که به مدت چند هفته يا چند ماه با افزايش قيمت ها مواجه خواهيد شد پس بايد بيشتر نسبت به خريد اقدام کنيد تا فروش نگذاريد حتی يک سهم از دستتان برود.

زيرا اگر چنين شود شما حتی با سهام درگير نمی شويد بکله با کل جريان بورس درگير  خواهيد شد بعد شما صنايع مختلف را بررسی می کنيد و مثًلاً پی می بريد که صنعت سينما  در شش ماه آينده در آمد زيادی خواهد داشت .بعد فرض می کنيم شما پی می بريد که اين گروه از سهام ،نه تنها از موقعيت مطلوب خود تنزل نکرده، بلکه نسبت قيمت ها و در آمد آن جذاب تر از قبل است در چنين شرايطی، حق داريم فرض کنيم که احتمالاً اين سهام با موج آرامی از تقاضای خريد روبرو خواهد شد.

اما متوجه می شويم که عموم مردم وارد اين سهام نمی شوند زيرا مشکلات اعتباری ويليام فاکس موجب عدم اعتماد آنها شده است .با اين حال تقريبًاً غير قابل تصور  است که عموم، اشتياقی به خريد سهام فعاليت های سرگرم کننده در مقياس بزرگ داشته باشند، اما از سوی ديگر اين احتمال وجود دارد که سهام آن در يک دوره  کوتاه مدت سود  آوری زيادی داشته باشد.

به هر حال اگر سهام يکی از اين شرکت ها علائمی از افزايش  تدريجی قيمت را نشان دهد، انگيزه ای در عوامل خودی ايجاد می شود و بی سرو صدا اقدام  به خريد سهام می کنند  .

بهترين راه برای تشخيص اينکه بازار چه می خواهد بکند، اين است که باهر تعداد ممکن از معامله گران غير حرفه ای صحبت کنيم. اگر ديديم به جرات سهامی در اختيار ندارد آن وقت نتيجه می گيريم که صدها  و شايد هزاران نفر ديگر نيز فاقد سهام هستند و بنابراين می توان نسبت به يک سير  صعودی سالم، اطمينان پيدا کرد. اگر عموم با ديدگاهی مردد انتظار تنزل قيمتها را  دارد، در آن صورت بايد توقع حداقل سود را داشت .

ما نه تنها شواهد آماری دال بر اينکه اکثر مردم هميشه به واسطه وسوسه های ديگران به انجام عملکردهای نادرست و از  دست دادن پول خود وادار شده اند، در اختيار داريم بلکه اين يکی از دلايلی است که ثابت می کند اکثر ما هميشه بايد در بورس سهام اشتباه کنيم و يقينا بازنده هستيم.

ابتدا به ساکن، می دانيم که برای بدست آوردن سود بايد وقتی قيمتها نسبتا پايين هستند بخريم و وقتی بالاتر هستند بفروشيم. اما اگر اغلب مردم مزيت قيمت های پايين را پيش بينی کرده و اقدام به خريد می کردند، ديگر قيمت های پايين وجود نداشت زيرا در اين صورت تعداد خريداران از فروشندگان بيشتر می شد.

همچنين اگر اغلب ما آنقدر زيرک بوديم که درست در لحظه ای که قيمت سهام بيشتر از ارزش آن بود اقدام به فروش کنيم،  در اين صورت قيمت ها هرگز به اوج خود نمی رسيدند. خلاصه اگر هر کسی واقعا باهوش  بود، هيچ کس خيلی ارزان نمی فروخت يا پول خيلی زياد نمی داد و نتيجه اين می شد که نوسانات وسيع قيمت هرگز اتفاق نمی افتاد  .طيف های قيمت در چنان محدوده های باريکی قرار می گرفت که هيچ قماربازی توجه زيادی به بورس نداشت.

اصلا ديگر بورسی وجود نداشت! قمارباز فقط وقتی ارزش دارد که تعداد قليلی از مردم از عدم آگاهی بسياری ديگر سود ببرند .با لحظه ای تامل در می يابيم که رويدادهای مهم بورس احتمالا ممکن نيست درست همان زمانی که همه فکر می کنند، رخ دهند. اگر پس از يک دوره بحران، تقريبا همه پيش بينی کنند که اين روند نزولی تا اواسط آوريل ادامه خواهد داشت، در اين صورت بدون ترديد قيمت سهام کمی زودتر يا ديرتر از اواسط آوريل به حداقل خود خواهد رسيد.

زيرا کسانی که انتظار دارند قيمت سهام در آوريل سقوط کند، طبيعتا زودتر از اين تاريخ اقد ام به فروش سهام خود خواهند کرد با اين نيت که وقتی قيمتها به حداقل خود رسيد، آن ها را مجددا خريداری  کنند . اين نوع فروش با پيش بينی حداقل  قيمتها در آينده، دقيقا همان عاملی است که موجب می شود قيمت سهام بالاجبار خيلی زودتر از انتظار به حداقل خود برسد.

همچنين اگر همه بر اين باور باشند که قيمتها در ماه اکتبر به اوج خود می رسند، همه سعی می کنند سهام خود را تا آگوست يا سپتامبر بفروشند و ديگر هيچ اوج قيمتی در اکتبر وجود نخواهد داشت  .فعاليت های شما در بورس خواه زياد باشد يا کم، تنها شانستان برای بدست آوردن پول از وال استريت اين است که کمی غير معمولی باشيد. از آنجا که اکثريت معمولا اشتباه می کند، موفقيت در صورتی حاصل می شود که برخلاف آنچه همه انجام می دهند، عمل کنيم.

اين امکان وجود ندارد که همه  بتوانند در زمان و مکان يکسانی قرار بگيرند.اما آنچه موجب می شود معکوس عمل کرد ن نسبت به سايرين دشوار شود، منافع کلانی است که گمراه کردن بازيگرانی متشکل ار مردم  عادی به دنبال دارد  .هر يک از ما با خود می  انديشد<<:همه بی شک همين کار را می کنند، پس من بر عکس آنها عمل خواهم  کرد ! اما می بينيد وقتی هر يک از ما با اطمينان خاطر احساس می کن يم که  ديگری متفاوت است، نتيجهء آن به سادگی اين خواهد بود که اکثر ما تقريبا مثل هم  رفتار می کنيم.

ما بتدريج برخی از ترفندهايی را که  برای فريب دادنمان به کار می روند می آموزيم. اما اگر قدم هايمان را با دقت  برنداريم فهميدن اين امر کمی به دازا خواهد کشيد، حداقل تا وقتی که تمام پول خود را  از دست بدهيم . بازی هميشه همان است که بود، اما بازيگران هميشه جديد هستند !

پایان

دانشجوی رشته کامپیوتر هستم و علاقه مند به تولید محتوا در زمینه معامله گری.

دیدگاه خود را بنویسید:

آدرس ایمیل شما نمایش داده نخواهد شد.